عاشقانه‌ها عاشقانه‌های دقیقی

  • نویسنده موضوع ASaLi_Nh8ay
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 41
  • بازدیدها 988
  • کاربران تگ شده هیچ

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
همه مهتران را بر آنجا نگاشت نگر تا چنان کامگاری که داشت؟
چو نیکو شد آن نامور کاخ زر به دیوارها برنشانده گهر
به گردش یکی باره کرد آهنین نشست اندرو کرد شاه زمین
فرستاد هر سو به کشور پیام که چون سرو کشمر به گیتی کدام
ز مینو فرستاد زی من خدای مرا گفت زینجا به مینو گرای
کنون هر ک این پند من بشنوید پیاده سوی سرو کشمر روید
بگیرید پند ار دهد زردهشت به سوی بت چین بدارید پشت​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
به برزو فرشاه ایرانیان ببندید کشتی همه برمیان
در آیین پیشینیان منگرید برین سایه‌ی سروبن بگذرید
سوی گنبد آذر آرید روی به فرمان پیغمبر راست گوی
پراگنده فرمانش اندر جهان سوی نامداران و سوی مهان
همه نامداران به فرمان اوی سوی سرو کشمر نهادند روی
پرستشکده گشت زان سان که پشت ببست اندرو دیو را زردهشت
بهشتیش خوان ار ندانی همی چرا سرو کشمرش خوانی همی
چرا کش نخوانی نهال بهشت که شاه کیانش به کشمر بکشت​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
چو چندی برآمد برین روزگار خجسته ببود اختر شهریار
به شاه کیان گفت زردشت پیر که در دین ما این نباشد هژیر
که تو باژ بدهی به سالار چین نه اندر خور دین ما باشد این
نباشم برین نیز همداستان که شاهان ما درگه باستان
به ترکان نداد ایچ کس باژ و ساو برین روزگار گذشته بتاو
پذیرفت گشتاسپ گفتا که نیز نفرمایمش دادن این باژ چیز
پس آگاه شد نره دیوی ازین هم اندر زمان شد سوی شاه چین
بدو گفت کای شهریار جهان جهان یکسره پیش تو چون کهان
بجای آوریدند فرمان تو نتابد کسی سر ز پیمان تو
مگر پورلهراسپ گشتاسپ شاه که آرد همی سوی ترکان سپاه
بکرد آشکارا همی دشمنی ابا تو چنو کرد یا رد منی
چو ارجاسپ بشیند گفتار دیو فرود...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
از اندوه او سست و بیمار شد دل و جان او پر ز تیمار شد
تگینان لشکرش را پیش خواند شنیده سخن پیش ایشان براند
بدانید گفتا کز ایران زمین بشد فره و دانش و پاک دین
یکی جادو آمد به دین‌آوری به ایران به دعوی پیغمبری
همی گوید از آسمان آمدم ز نزد خدای جهان آمدم
خداوند را دیدم اندر بهشت من این زندواستا همه زونوشت
به دوزخ درون دیدم آهرمنا نیا رستمش گشت پیرا منا
گروگر فرستادم از بهر دین بیارای گفتا به دانش زمین
بسی نامداران ایران سپاه گرانمایه فرزند لهراسپ شاه​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
که گشتاسپ خوانندش ایرانیان ببست او یکی کشتییی بر میان
برادرش نیز آن سوار دلیر سپهدار ایران که نامش زریر
همه پیش آن دین پژوه آمدند از آن پیر جادو ستوه آمدند
گرفتند از او سربسر دین او جهان شد پر از راه و آیین او
نشست او به ایران به پیغمبری به کاری چنان یافه و سرسری
یکی نامه باید نوشتن کنون سوی آن زده سر ز فرمان برون
ببایدش دادن بسی خواسته که نیکو بود داده ناخواسته
مر او را بگویی کزین راه زشت بگرد و بترس از خدای بهشت
مر آن پیر ناپاک را دور کن برآیین ما بر یکی سور کن
گر ایدونک نپذیرد از ما سخن کند روی تازه به ما بر کهن​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
سپاه پراکنده باز آوریم یکی خوب لشکر فراز آوریم
به ایران شویم از پس کار اوی نترسیم از آزار و پیکار اوی
برانیمش از پیش و خوارش کنیم ببندیم و زنده به دارش کنیم
برین ایستادند ترکان چین دو تن نیز کردند زیشان گزین
یکی نام او بیدرفش بزرگ گوی پیرو جادو ستنبه سترگ
دگر جادوی نام او نام خواست که هرگز دلش جز تباهی نخواست
یکی نامه بنوشت خوب و هژیر سوی نامور خسرو دین پذیر
نوشتش بنام خدای جهان شناسنده‌ی آشکار و نهان
نوشتم یکی نامه‌ای شهریار چنان چون بد اندر خور روزگار
سوی گرد گشتاسپ شاه زمین سزاوار گاه کیان بافرین
گزین و مهین پورلهراسپ شاه خداوند جیش و نگهدار گاه
ز ارجاسپ سالار ترکان چین سوار...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
سرت سبز باد و تن و جان درست مبادت کیانی کمرگاه سست
شنیدم که راهی گرفتی تباه مرا روز روشن بکردی سیاه
بیامد یکی پیر مهتر فریب ترا دل پر از بیم کرد و نهیب
سخن گفتش از دوزخ و از بهشت به دلت اندرون هیچ شادی نهشت
تو او را پذیرفتی و دینش را بیاراستی راه و آیینش را
برافگندی آیین شاهان خویش بزرگان گیتی که بودند پیش
رها کردی آن پهلوی کیش را چرا ننگریدی پس و پیش را
تو فرزند آنی که فرخنده شاه بدو داد تاج از میان سپاه
ورا برگزید از گزینان خویش ز جمشیدیان مر ترا داشت پیش
بر آن سان که کیخسرو کینه جوی ترا بیش بود از کیان آبروی
بزرگی و شاهی و فرخندگی توانایی و فر و زیبندگی​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
درفشان و پیلان آراسته بسی لشکر گنج و بس خواسته
همی بودت ای مهتر شهریار همه مهتران مر ترا دوستدار
همی تافتی بر جهان یکسره چو اردیبهشت آفتاب از بره
ز گیتی ترا برگزیده خدای مهانت همه پیش بوده بپای
نکردی خدای جهان را سپاس نبودی بدین ره ورا حق‌شناس
از آن پس که ایزد ترا شاه کرد یکی پیر جادوت بی راه کرد
چو آگاهی تو سوی من رسید به روز سپیدم ستاره بدید
نوشتم یکی نامه‌ی دوست‌وار که هم دوست بودیم و هم نیک یار
چو نامه بخوانی سر و تن بشوی فریبنده را نیز منمای روی
کنون بند را از میان باز کن به شادی می روشن آغاز کن​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
گر ایدونک بپذیری از من تو پند ز ترکان ترا نیز ناید گزند
زمین کشانی و ترکان چین ترا باشد این همچو ایران زمین
به تو بخشم این بیکران گنجها که آورده‌ام گرد با رنجها
نکورنگ اسپان با زر و سیم به استامها در چو در یتیم
غلامان فرستمت با خواسته نگارین با جعد آراسته
ور ایدونک نپذیری این پند من ببینی گران آهنین بند من
بیایم پس نامه تا چندگاه کنم کشورت را سراسر تباه
سپاهی بیارم ز ترکان چین که بنگاهشان برنتابد زمین
بینبارم این رود جیحون به مشک به مشک آب دریا کنم پاک خشک
بسوزم نگاریده کاخ ترا ز بن برکنم بیخ و شاخ ترا
زمین را سراسر بسوزم همه کتفتان به ناوک بدوزم همه
ز ایرانیان هرچه مردست پیر کشان بنده...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
20
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
زن و کودکانشان بیارم ز پیش کنمشان همه بنده‌ی شهر خویش
زمینشان همه پاک ویران کنم درختانش از بیخ و بن برکنم
بگفتم همه گفتنی سر بسر تو ژرف اندرین پندنامه نگر
بپیچید و نامه بکردش نشان بدادش بدان هر دو جادو نشان
بفرمودشان گفت بخرد بوید به ایوان او با هم اندر شوید
چو او را ببینید بر تخت و گاه کنید آن زمان خویشتن را دو تاه
بر آیین شاهان نثارش برید بر تاج و بر تخت او مگذرید
چو هر دو نشینید در پیش اوی سوی تاج تابنده‌ش آرید روی
گزارید پیغام فرخش را ازو گوش دارید پاسخش را
چو پاسخ ازو سربسر بشنوید زمین را ببوسید و بیرون شوید
چو از پیش او کینه‌ور بیدرفش سوی بلخ بامین کشیدش درفش
ابا یار خود خیره سر نام...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا