- ارسالیها
- 6,189
- پسندها
- 17,400
- امتیازها
- 78,373
- مدالها
- 7
- نویسنده موضوع
- #21
پیاده برفتند تا پیش اوی بر آن آستانه نهادند روی
چو رویش بدیدند بر گاه بر چو خورشید و تیر از بر ماه بر
نیایش نمودند چون بندگان به پیش گزین شاه فرخندگان
بدادندش آن نامهی خسروی نوشته درو بر خط یبغوی
چو شاه جهان نامه را باز کرد برآشفت و پیچیدن آغاز کرد
بخواند آن زمان پیر جاماسپ را کجا راهبر بود گشتاسپ را
گزینان ایران و اسپهبدان گوان جهان دیده و موبدان
بخواند آن همه آذران پیش خویش فرستاده آورد و بنهاد پیش
پیمبرش را خواند و موبدش را زریر گزیده سپهبدش را
زریر سپهبد برادرش بود که سالار گردان لشکرش بود
جهان پهلوان بود آن روزگار که کودک بد اسفندیار سوار
پناه جهان بود و پشت سپاه سپهدار لشکر...
چو رویش بدیدند بر گاه بر چو خورشید و تیر از بر ماه بر
نیایش نمودند چون بندگان به پیش گزین شاه فرخندگان
بدادندش آن نامهی خسروی نوشته درو بر خط یبغوی
چو شاه جهان نامه را باز کرد برآشفت و پیچیدن آغاز کرد
بخواند آن زمان پیر جاماسپ را کجا راهبر بود گشتاسپ را
گزینان ایران و اسپهبدان گوان جهان دیده و موبدان
بخواند آن همه آذران پیش خویش فرستاده آورد و بنهاد پیش
پیمبرش را خواند و موبدش را زریر گزیده سپهبدش را
زریر سپهبد برادرش بود که سالار گردان لشکرش بود
جهان پهلوان بود آن روزگار که کودک بد اسفندیار سوار
پناه جهان بود و پشت سپاه سپهدار لشکر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.