- ارسالیها
- 560
- پسندها
- 2,894
- امتیازها
- 14,773
- مدالها
- 12
- سن
- 24
- نویسنده موضوع
- #21
وقتی زور میزنید قیافه کسی یا ظاهر جایی یادتان بیاید، در ذهنتان تصویری مبهم و ترسناک مثل این میبینید؛ تاریک است؛ غیرواقعی است؛ اشتباه است.
حلقه سفید و تاریکی اشباعشده، زمین و آسمان را شبیه خاطرات مردگان بیخیال کرده بود. چیزی که من میدیدم، آنچه ظاهرا درونش ایستاده بودم، نوری مرده و کدر بود که خاطرات مردگان بر دنیای زندگان پاشیده بود. در حال انجام وظیفه در بالای تپههای یاکیما مرده بودیم؛ و در ابدیت تنها بودیم. فضای خالی روی چشمان و دهانهایمان را پوشانده بود. هیچچیز برایمان مهم نبود. روزهای زندگیمان را اشتباه بهیاد میآوردیم. با زحمت زیاد حلقه نوری را در آسمان به یاد آورده بودیم؛ اما فقط طرح کلیاش را. وای! بعد هم درختان میوه پژمردند. زمین یخ زد. یخچالها به درهها سریدند و...
حلقه سفید و تاریکی اشباعشده، زمین و آسمان را شبیه خاطرات مردگان بیخیال کرده بود. چیزی که من میدیدم، آنچه ظاهرا درونش ایستاده بودم، نوری مرده و کدر بود که خاطرات مردگان بر دنیای زندگان پاشیده بود. در حال انجام وظیفه در بالای تپههای یاکیما مرده بودیم؛ و در ابدیت تنها بودیم. فضای خالی روی چشمان و دهانهایمان را پوشانده بود. هیچچیز برایمان مهم نبود. روزهای زندگیمان را اشتباه بهیاد میآوردیم. با زحمت زیاد حلقه نوری را در آسمان به یاد آورده بودیم؛ اما فقط طرح کلیاش را. وای! بعد هم درختان میوه پژمردند. زمین یخ زد. یخچالها به درهها سریدند و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.