- ارسالیها
- 560
- پسندها
- 2,894
- امتیازها
- 14,773
- مدالها
- 12
- سن
- 24
- نویسنده موضوع
- #41
نـامهی جلال به سیمین ساعت ۵/۹ شب سهشنبه ۱۶ دی ۱۳۳۱
عزیز دلم سیمین، قربان چشمت بروم. کاغذ امشب برخلاف انتظار رسید. کاغذ ۳۰ دسامبر تو که مُهر اول ژانویهی پستخانهی محلهی پانزدهم لسآنجلس و حتی ساعت چهار بعدازظهر روی آن خورده بود امشب ساعت هشت رسید. کریم آن را در حزب برای من آورد. این مشخصات دقیق را نوشتم که بدانی ما حقه نمیخوریم. ای حقهباز! کاغذ ۳۰ دسامبر نوشتهای و اول ژانویه به پست دادهای و در آن ذکر نکردهای. چرا؟ آیا پست تعطیل بود و تو کاغذت را در صندوق انداختهای؟ به هر صورت حالا که باعث خوشوقتی است که کاغذت پنجروزه رسیده. از اول ژانویه تا ۶ ژانویه. من فرداشب منتظر این کاغذ بودم ولی ماهی یک تومانی که به پستچیها میدهم کار خودش را میکند. اول بگذار جریان امروز صبح تا...
عزیز دلم سیمین، قربان چشمت بروم. کاغذ امشب برخلاف انتظار رسید. کاغذ ۳۰ دسامبر تو که مُهر اول ژانویهی پستخانهی محلهی پانزدهم لسآنجلس و حتی ساعت چهار بعدازظهر روی آن خورده بود امشب ساعت هشت رسید. کریم آن را در حزب برای من آورد. این مشخصات دقیق را نوشتم که بدانی ما حقه نمیخوریم. ای حقهباز! کاغذ ۳۰ دسامبر نوشتهای و اول ژانویه به پست دادهای و در آن ذکر نکردهای. چرا؟ آیا پست تعطیل بود و تو کاغذت را در صندوق انداختهای؟ به هر صورت حالا که باعث خوشوقتی است که کاغذت پنجروزه رسیده. از اول ژانویه تا ۶ ژانویه. من فرداشب منتظر این کاغذ بودم ولی ماهی یک تومانی که به پستچیها میدهم کار خودش را میکند. اول بگذار جریان امروز صبح تا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر