متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه [ به اینم می‌گن رمان ؟! ]

  • نویسنده موضوع MehrDãd.K
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 661
  • بازدیدها 30,330
  • کاربران تگ شده هیچ

Lu^na☆

کاربر نیمه فعال
سطح
19
 
ارسالی‌ها
531
پسندها
14,308
امتیازها
31,673
مدال‌ها
15
  • #301
به دختره هرچی توهین میکنن تو دو دقیقه بعد یادش میره اون وقت چطوریاست یکی به من بگه بالا چشمت ابرو تا دو روز باهاش حرف نمیزنم؟
باز این خوبه که! یه رمان خوندم دختره با رقیب عشقیش که از قضا دشمن خونیش بود رفیق میشن و خیلیم اوکین:////
به اینم میگن رمان؟
 
امضا : Lu^na☆

Taban_Art

نویسنده افتخاری
سطح
27
 
ارسالی‌ها
1,516
پسندها
16,394
امتیازها
39,073
مدال‌ها
39
  • #302
تو ژانر ترسناک هم همیشه یه کلبه تو شماله که متروکه و شخصیت‌ها از کرم ریزی میخوان برن توش:/

البته رمان من اینجوری نیستاಥ‿ಥ
 
امضا : Taban_Art

Taranom.Zamani

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
250
پسندها
1,825
امتیازها
12,063
مدال‌ها
10
  • #303
شماره اول: همیشه دختر قصه بایددددد، دقت کنیدا از واجباته که از نرده‌ها سر بخوره و سر و مر و گنده همانند یک گربه‌ی پنجول طلا با پاهاش رو زمین فرود بیاد. به اینم میگن رمان؟
 
امضا : Taranom.Zamani

Taranom.Zamani

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
250
پسندها
1,825
امتیازها
12,063
مدال‌ها
10
  • #304
شماره دوم: طرفو تو آتیش می‌ندازن، تریلی هجده چرخ از روش رد میشه، سیل میاد اینو می‌بره، تخته دو طبقه‌ فرود میاد روش، هواپیما به جای فرود اومدن روی باند میاد اینو له و لورده می‌کنه بعد طرف فقط میره کما و بر می‌گرده. تازه فقط کما ها! چیز دیگه نه. بعد حالا این هیچی موندم چرا هرچی قاتل و تروریست و بلایای طبیعیه باید با این سر و کار داشته باشه؟ چرا جدا؟
به اینم میگن رمان؟
 
امضا : Taranom.Zamani

Taranom.Zamani

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
250
پسندها
1,825
امتیازها
12,063
مدال‌ها
10
  • #305
شماره سوم: چرا آخه توی تمام رمانا یا طرف مطلقه بوده و کلی عذابش میدن، یا دانشجوعه و به قول مادر گرام اندازه‌ی فرش قرمز باراک اوباما زبون داره (به زبان ساده تو شکم مادرش زبونی بوده که دست و پا در آورده.) یا اینکه کلاً شونزده سالش هم نیست و به زوووور بازوی پدر قلچماق و برادر شنگولش میره خونه‌ی بخت و میشن کرکسای عاشق. کلاً فکر کنم درک نویسندگان از *عشق* فقط عشق بین خانم ایکس و آقای ایگرگه. عشق مادر و فرزندی هم که اینجا حکم زنگوله‌ی سانتاکلاوس رو داره. بابا یکم به دیدتون وسعت ببخشید!
آخه اینم شد رمان؟
 
امضا : Taranom.Zamani

Taranom.Zamani

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
250
پسندها
1,825
امتیازها
12,063
مدال‌ها
10
  • #306
شماره چهارم: چرا همیشه ماماناشون اینقدر پایه‌ان؟ چرا انتظار نمره‌های تکشون رو دارن؟ چرا همیشه در جواب مامان میگن *یامان*؟ چرا همیشه این دمپاییه که همانند موشک کاغذی دوران مدرسه‌مون داره به سوی معده، روده، طحال، مخچه و دیگر ارگان‌های حیاتی نشانه میره؟ چرا...چرا...چرا؟ چرا و صد چرا؟
به اینم میگن رمان؟
 
امضا : Taranom.Zamani

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,334
پسندها
43,803
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • #307
دقت کردین بیشتر شخصیت های دختر رمانا فیلسوفن و همه بهترین رتبه های کنکور رو بدست اوردن بعد چجوری اینو به دست آوردن در بدترین شرایط زندگی درسشون و خوندن.
به دختره دست زده شده باز داره درس میخونه... :22: :frustratedf:
اقا من یه روز با یکی دعوا کنم و اعصابم بهم بریزه(تازه دعوای بزرگ نه. یه دعوا ساده معمولی) تا ۲ هفته دارم فکر میکنم بهش چرا اون فحش و ندادم؟ چرا حقش و کف دستش نزاشتم مغزم ۲۴ ساعته درگیرشه.
بعد اینا کل دنیا رو سرشون خراب میشه بازم سفت و سخت میچسبن به درسشون و رتبه عالیییییی کنکور و میگیرن:/
بابا یه چیزی بنویسین بشه باور کرد شاید این اتفاق واقعی باشه اما احتمالش یک در هزاره.
آخه به اینم میگن رمااااننن...
 
آخرین ویرایش

Lu^na☆

کاربر نیمه فعال
سطح
19
 
ارسالی‌ها
531
پسندها
14,308
امتیازها
31,673
مدال‌ها
15
  • #308
همیشههههه ی خدا دختره ده متر زبون داره... میگم ده متر یعنی واقعا ده مترا ! بعد همیشه پسر مغرور از دستش سر به بیابون میذاره‌. دختره کلا اهل کم آوردن نیست و از دیوار راست میره بالا... اون وقت چطوری پسره که دنبال دختر درست و حسابیه عاشق این میشه؟ روز خواستگاری، عروسی و بقیه چرت و پرتا میشه سنگین ترررین دختر داستان... اصلا متانت درش موج می‌زند! مگه چند شخصیت دارن؟ به اینم میگن رمان؟
 
امضا : Lu^na☆

نوای زیرلب

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
97
امتیازها
90
سن
17
  • #309
چرا پسره 30سال سن میاد پشت میز دانشگاه میشینه:(
بعد دختره متوجه میشه پسره یه شرکت داره که به کارمنداش شیشصد میلیون تومن حقوق میده:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
 

FATYMArr

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
6,841
پسندها
20,926
امتیازها
69,773
مدال‌ها
38
سن
19
  • #310
همیشه شخصیت اصلی داستان یه تک خنده مردونه میکنه که دل دختره ضعف میره
پس چرا من هر کیو میبینم مث اسب شیهه میکشه (میخنده)
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
106
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
225
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
289
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
227
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
119
عقب
بالا