متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه [ به اینم می‌گن رمان ؟! ]

  • نویسنده موضوع MehrDãd.K
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 661
  • بازدیدها 30,300
  • کاربران تگ شده هیچ

(پرواز)

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
569
امتیازها
2,590
مدال‌ها
4
  • #521
پسرا تو داستان بلااستثناء
ادکلن تلخ گرون قیمت به گردن کشیده و برنزشون میزنن و دختره هم اگه 45 صفحه درمورد این تلخی حرف نزنه
امتیاز این مرحله رو از دست میده!
 
آخرین ویرایش

ᴹᴵᴺᴵᴼᴺ

مدیر بازنشسته
سطح
10
 
ارسالی‌ها
776
پسندها
1,134
امتیازها
7,973
مدال‌ها
11
  • #522
تا حالا ت هیچ رمانی نشده ببینم پسره سیبیل داشته باشه.
 
امضا : ᴹᴵᴺᴵᴼᴺ

Armita.sh

پرسنل مدیریت
مدیر تالار تیزر رمان
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,399
پسندها
20,101
امتیازها
46,373
مدال‌ها
42
سن
15
  • مدیر
  • #523
یه دختر معصووووم که پدر معتادش اونو فروخته به یه آدم پولداااار؛ جذااااب، خانواده‌داااار و خوش‌هیکل.
این پسره اولش خیلی سگ؛ عه ببخشید خیلی بداخلاقه ولی بعدش دختر قصه بعد از اون نامزد اولیه که ولش کرده تنها دختریه که تونسته دلشو ببره چون با همه فرق داره... .
شما به این می‌گین رمان؟
 

☆VEGA☆

تدوینگرانجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
72
پسندها
676
امتیازها
3,648
مدال‌ها
9
  • #524
همیشه شخصیتای اصلی رمان به شدت خوشگلن، رقیب عشقی دختره که به همه پا میده و دافه،

وقتی این رقیب عشقیه به پسر داستان نزدیک میشه دختره حسودی میکنه و بعد از خودش میپرسه من چرا دارم حسودی میکنم و فلان چرا قلبم با دیدنش اینطوری میپته و...

در اخر هم بعد از کلی کلکل بلاخره میفهمه این احساس عشقه و درست زمانی که همه چیز به خوبی و خوشی پیش میره و پسره رقیب عشقی دختره رو کنار میزنه یهو سر یه سوتفاهم دختره با پسره قهر میکنه و میره یه شهر دیگه، بعد میفهمه حاملس و ...
اخه به اینم میگن رمان؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ☆VEGA☆

☆VEGA☆

تدوینگرانجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
72
پسندها
676
امتیازها
3,648
مدال‌ها
9
  • #525
تو رمانای فانتزی هم که دختره یهو چشم باز میکنه میبینه عه؟! زرتی افتاده تو یه دنیای دیگه (۹۹ درصد مواقع روز تولد ۱۸ سالگیشون) ، بعد بلند میشه و همونطور که برای خودش راه میره یهو دوتا سرباز از ناکجا آباد پیداشون میشه و دستگیرش میکنن.

میبرنش قصر و اونجا با یه شاهزاده بد عنق برج زهرمار اشنا میشه، بعد طی یه اتفاقی اینا میرن ماجراجویی و کم کم متوجه میشن که واااااای دختر داستان شخصیت بسیااااااااااار مهمیه و قدرتای گادی داره.
بعد یهو یه جنگ از طرف شخص قدرتمند و خبیثی شروع میشه (هیچوقت شرو کننده جنگ خودشون نیستن)

دختره هم که اوایل فقط یه دست و پا چلفتی بوده ظرف یک ماه یه شمشیر زن و رزمی کار حرفه ای میشه درحالی که حتی ذره ای تمرین نکرده.

تو اون جنگ دختر و پسره بیشتر از قبل عاشق همدیگه میشن و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ☆VEGA☆

asalezazi

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
11
 
ارسالی‌ها
118
پسندها
1,490
امتیازها
9,653
مدال‌ها
13
سن
23
  • مدیر
  • #526
همیشه تو رمان های جنایی پسره ی پلیس خفن کار کشته که نفوذ کرده به باند خلافکار و ی دختر که برا انتقام فک و فامیل و دوستاشه هم تو اون باند نفوذ کرده و تا همین روز قبلش فقط تا دانشگاه میرفته و میومده همو میبینن دو تایی بانده مواد مخدر که پلیس بزور از پسش برمیاد از بین میبرن بعد عاشق هم میشن
به اینم میگن رمان؟
 
امضا : asalezazi

asalezazi

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
11
 
ارسالی‌ها
118
پسندها
1,490
امتیازها
9,653
مدال‌ها
13
سن
23
  • مدیر
  • #527
-پاک کن اون رژ قرمزتو یا میخوای خودم دست به کار شم
یا
-پاک کن اون رژقرمزتو تا سگ نشدم.
چرا گند میزنی به خودت برادر! اون با دندونای زردش رژ قرمز زده شده پرچم اسپانیا!
بعد این بوی عطر تلخ و مردونه ... برندشو بگید توروخدا چهار نفر بخرن! اوج رعایت بهداشت تو ایران دوش گرفتنه تک و توک ادکلن میزنن.
اخه اینم شد رمان ؟
 
امضا : asalezazi

☆VEGA☆

تدوینگرانجمن
سطح
8
 
ارسالی‌ها
72
پسندها
676
امتیازها
3,648
مدال‌ها
9
  • #528
همیشه تو رمانا هر پنج دقیقه میرن دوش میگیرن،میخان برن دانشگا دوش میگیرن، از دانشگا برمیگردن دوش میگیرن، میخوابن بیدار میشن دوش میگیرن، میرن بشینن پیش ننه بابا بهشون میگن مهمون میخواد بیاد میرن دوش میگیرن، بعد مهمونی دوش میگیرن، اینور میرن دوش میگیرن، اونور میرن دوش میگیرن.
اخه اینم شد رمان؟

پ.ن: هر دفعه هم گربه شوره
 
امضا : ☆VEGA☆

asalezazi

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
11
 
ارسالی‌ها
118
پسندها
1,490
امتیازها
9,653
مدال‌ها
13
سن
23
  • مدیر
  • #529
ی رمان خوندم 20 صفحه ام بیشتر نخوندم تازه 2 جلد بود . بابای دختره برای دخترش دنبال شوهر بود چون دخترشو دوست داشت نمیخواست تنها بمونه . حالا کاری به اینکه دختره چقد اضافی بود تو خونه که باباش دنبال شوهر بوده ندارم .
لعنتی تو ایران زندگی میکنیا! ی چیزی هست به اسم غیرت !کدوم بابایی دیدی 4 تا پسر جور کنه بعد بهشون پول بده :» بگه به دخترم نزدیک شوبگیرش!
اون پولو بده من که دارم این سمو میخونم.
اخه اینم شد رمان ؟
 
امضا : asalezazi

BlaCkfloWeR

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
979
پسندها
14,821
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
  • #530
امضا : BlaCkfloWeR

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
63
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
106
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
225
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
289
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
226
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
119
عقب
بالا