همیشه شخصیتای اصلی رمان به شدت خوشگلن، رقیب عشقی دختره که به همه پا میده و دافه،
وقتی این رقیب عشقیه به پسر داستان نزدیک میشه دختره حسودی میکنه و بعد از خودش میپرسه من چرا دارم حسودی میکنم و فلان چرا قلبم با دیدنش اینطوری میپته و...
در اخر هم بعد از کلی کلکل بلاخره میفهمه این احساس عشقه و درست زمانی که همه چیز به خوبی و خوشی پیش میره و پسره رقیب عشقی دختره رو کنار میزنه یهو سر یه سوتفاهم دختره با پسره قهر میکنه و میره یه شهر دیگه، بعد میفهمه حاملس و ...
اخه به اینم میگن رمان؟