مباحث متفرقه [ به اینم می‌گن رمان ؟! ]

[Edward]

همیشه پسر سنگی دختره شیطون انگار شابلون گذاشتن همه رو یکی در آوردن
دختره و پسره هم حتما اول رمان این دیالوگ رو میگن:
- من تا آخر عمرم ازدواج نمی کنم...کلا به عشق اعتقاد ندارم
دیالوگ ته رمان پسر یا دختر فرقی نداره میگه:
_ عزیزم من تا به حال نمی دونستم عشق چیه تا توی (قوزمیت) رو دیدم و به دنیام تغییر کرد و به معنای واقعی عشق پی بردم اصلا دنیا برام اکلید و پروانه ای شده
(در حال مسخره کردنم حالت تهوع گرفتم قرص زد تهوع دارید برسونید)

کلا دختره مهم نیست لباس بد بپوشه، فحش بده یا دیگران رو مسخره کنه حق تا ابد با اونه چون شخصیت اصلیه (فازتون چیه واقعا)

البته سم تر از رمان های عاشقانه رمان های پلیسی عاشقانه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[-هوژیـن]

همیشه‌ی خدا دختره باید از پله‌های دوبلکس خونشون سُر بخوره بیاد پایین و بلقیس خانوم که بچه ندارع و عاشق دختره‌س و به جای دخترش اونو میبینه بگه: ای وای خانوم جان هزار بار گفتم شیطونی نکنین، بیاین آب آلبالوتون رو بخورین گرسنه نرین دانشگاه ها

[ به اینم میگن رمان؟ ]

 

[GHOGHA.YAGHI]

پسرای همه رمان‌ها ورزشکار و هیکل ورزیده!
به اینم میگن رمان؟!

 

[NHT๛]

یه شمال رفتنی باید توی رمان باشه:/
عشق همیشه از نفرت شروع میشه:/
پسره یه بار شکست عشقی خورده:/
یه نفر سوم همیشه وجود داره ک جدا کنه دو عاشق و معشوق رو:/

وات د فاز؟

 

[NHT๛]

یه ازدواج اجباری در کاره که آخر پسره با دختره بحث میکنه و یه حرفی میزنه دختره هم قهر میکنه میره خونه باباش یا دوستش بعد پسره در به در دنبالشه و وقتی پیداش میکنه میگع وای x من عاشقتم دیوونتم:/
و این میشه پایان خوش ( زارت ) داستان:/

 

[Edward]

مزخرف ترین دیالوگی که از هر صد رمان عاشقانه تو ۹۵ تاش هست

_ اما تو مثل داداشمی من نمی تونم با تو ازدواج کنم


بروبابا فکر کردی اینجا کجاس مثل داداشمی!!!!
داداش های واقعی فقط کارشون مردم ازاریه نمیان مثل اون شخصیت دوم مرد بدبخت از اول تا آخر هی نازت رو بکشن لی لی به لالات بزارن

 

[-هوژیـن]

در رابطه با پیام قبلی..
مزخرف ترین قسمتِ رمان:

با اینکه کفش ۴۰ سانتی پام بود بازم تا کمرش بودم
اینم شد رمان؟

 

[Edward]

در رابطه با پیام قبلی..
مزخرف ترین قسمتِ رمان:

با اینکه کفش ۴۰ سانتی پام بود بازم تا کمرش بودم
اینم شد رمان؟

آخی نویسنده حتما خیلی گالیور دوست داشته پسره رو گالیور و دختره رو هم آدم کوچولو لیلی پود توصیف کرده

 

[-ZaHRa-]

همیشه دختره شیطون و سر به هواست و اسمارو همیشه مخفف می‌گه:/ ی بارم ندیدیم توی ی رمان شخصیت اصلی افسرده و منزوی باشه...
پسره هم مغرور خشک و الاغه:| همشم اشک دختره رو در میاره تهشم پشیمون می‌شه و خودزنی می‌کنههه:|||
به این می‌گن رمان؟

 

[Edward]

ماشین همه فراری لامبرگینی هست در حالی که خود نویسنده حتی تو خیابون از بغلشم رد نشده مورد بوده طرف واسه ماشین فراری که دنده اتومات هست دنده عوض کردن دستی و صحنه ی سوسوله دست روی دنده گذاشتن دو نفره توصیف کرده سم تا کجا