توی رمانای عاشقانه و پلیسی سرکار خانوم با بیست و دو سال سن که درجه‌اش سرداره طی اون ازدواج سوری با همکارش که بیست و سه سالشه و اونم سرداره حامله میشه و بعد حتما باید اون باند دشمن که همیشه قصد نابودی ایران و دارن این دوتا رو می‌گیرن خانوم سردار شکنجه میشه و بچه‌اش می‌میره و به آقای سردارم هیچی نگفته. چرا؟ چون نمی‌ذاشت بیاد تو ماموریت و سوپر گرلمونم باید انتقام خانواده‌اش که مردن و از اون باند می‌گیرفت
اون باندی ام که می‌خوان ایران و نابود کنن جوری خطرناک و آدم کشن که داعش باید بیاد ازشون وحشی بودن و یاد بگیره.
به خدا اگه اینا تو این رمان پلیسیای مفتکی نبودن بیا تف کن تو پیامم
