- نویسنده موضوع
- #21
برگشتن، ترسناک است و درد و دلیل بسیار است برای تن ندادن. در این لحظات که به مگسپراندن خلاصه میشود در ذهنم به این فکر میکنم، چرا؟
دختر عزیزم، انسانها غیرقابل درکند. میایند که بروند و میروند که بازآیند. نمیفهممشان! دلیل این خاله بازی را، نمیفهمم. برایم عجیب است.
آسمان جل میسازند بر سرت و بعد از خوبیهایشان سخن باز میکنند. گناههای خودشان را به ریش تو میبندد از تو ناامید هم میشوند. تو نباید از آنها انتظار داشته باشی و آنها! آنها لبریز از توقعات بیجا و حس مجسمهسازی! آنها میخواهند تو را به دلبخواه خودشان، بشکنند و بسازند. هر لحظه، میخواهند زهرچشم بگیرند!
دخترم قافیهات را نباز! از هیچکس بجز انسان نترس، مار اگر نیش زند تورا، دردش کمتر از نیش زبان این انسانها است...
دختر عزیزم، انسانها غیرقابل درکند. میایند که بروند و میروند که بازآیند. نمیفهممشان! دلیل این خاله بازی را، نمیفهمم. برایم عجیب است.
آسمان جل میسازند بر سرت و بعد از خوبیهایشان سخن باز میکنند. گناههای خودشان را به ریش تو میبندد از تو ناامید هم میشوند. تو نباید از آنها انتظار داشته باشی و آنها! آنها لبریز از توقعات بیجا و حس مجسمهسازی! آنها میخواهند تو را به دلبخواه خودشان، بشکنند و بسازند. هر لحظه، میخواهند زهرچشم بگیرند!
دخترم قافیهات را نباز! از هیچکس بجز انسان نترس، مار اگر نیش زند تورا، دردش کمتر از نیش زبان این انسانها است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.