متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار چرا اسمت اینه؟

  • نویسنده موضوع Vini.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 86
  • بازدیدها 3,651
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,560
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
سن
19
  • #31
مامان و بابام اصن تصمیمی برا اسمم نداشتن:/
پدر بزرگ نخود من اسم مامانشو رو من میزارع! :108:
 
امضا : NARGES AMIRI

Lilith

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
190
پسندها
3,371
امتیازها
16,333
مدال‌ها
11
  • #32
مامانم آهنگ یاسمن اندی رو گوش داده:/
 

Dark Angel

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
817
پسندها
15,506
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سن
22
  • #33
منم مامان و بابام به تفاهم نمیرسن :)
دختر خاله‌ام اسمش مریم بود ....کوچیک بود فوت شد.
اسم اونو گذاشتن رو من....
ولی من وااقعاا اسممو دوست دارم :)
 
آخرین ویرایش

فاطمه شکیبا

نویسنده انجمن
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,021
پسندها
12,352
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • #34
اول میخواستن شروین بذارن ولی وقتی به بقیه گفتن همه فامیل وا رفتن
دیدن ضایعه،
مامانم گذاشتن سارا که به اسم خودشون بیاد

ولی بعدا خودم عوضش کردم گذاشتم فاطمه:458047-6dc8ffbbdef9cc2a2419e3bb0fa8d8d5:

خداییش یه درصد فکر کنین اسم من شروین بود:458161-a8d3a06c34691a30a2bfca12caac7f3e:
 
امضا : فاطمه شکیبا

Agust D

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,344
پسندها
5,602
امتیازها
24,673
مدال‌ها
21
  • #35
یعنی خدایی خودتون قضاوت کنید.
مامانم خیلی اسم عالیه رو دوست داشته بعد آقا برمیدارن چندتا اسم به شرح:عالیه، راضیه، محدثه و مرضیه رو میذارن لای قرآن که درمیاد محدثه مامانم که به شدت افسردگی گرفت که چرا عالیه درنیومده.
واسه خواهر بعدی هم همین اسما رو گذاشت که در اومد راضیه‌ که مامانم دیگه افسردگی حاد گرفت بچه‌دار نشد:108::108:
 
امضا : Agust D

Sita_mh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
445
امتیازها
2,603
سن
22
  • #36
خالم از بچگی دوس داشت بچش دختر بشه اسمشو بزاره ستایش ، ولی پدر بابام میگفت نه باید اسم ائمه باشه بزار فاطمه ، ازون طرفم بچه خالم پسر شد خورد تو ذوقش من دختر شدم واس همین خالم میخواس من ستایش باشم بابام‌میگفت فاطمه ... هیچی دیگه تهش خالم برنده شد اسم مارو گذاشتن ستایش همونایی که میگفتن اسمشو بزارین فاطمه الان شکر تر از همه هستن (ازجمله ب بزرگ ، م بزرگا و خود ب و م )صدام‌میکنن سیتا :/ اینه که ما سیتا شدیم
 

پرینز پریزرک

پرسنل مدیریت
مدیر بعد میانه
سطح
21
 
ارسالی‌ها
4,804
پسندها
13,885
امتیازها
51,173
مدال‌ها
23
سن
29
  • مدیر
  • #37
داستان اسم من سر دراز داره
بابام وقتی می فهمه که من و داداشم دو قلوییم
می خواسته اسمی بذاره که به هردومون بیاد داییم
پیشنهاد میده رایان و رادمان
که معنی رایان میشه راهنما و معنی رادمان میشه کریم و با سخاوت
بابا و مامانم هم کلی خوششون میاد و من قل بزرگتر میشم رایان و داداشم میشه رادمان.
 
امضا : پرینز پریزرک

S@h@r

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
615
پسندها
7,245
امتیازها
21,973
مدال‌ها
18
  • #38
اسمم سحر‌هس
چون صب به دنیا اومدم
 
امضا : S@h@r

ᴘ̶ᴀ̶ʀ̶ᴅ̶ɪ̶̶̶̽ș̶

کاربر حرفه‌ای
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,806
پسندها
33,197
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
  • #39
چون کِ مامانم خیلی دوسش داش:hanghead:
اسم اصلیم پردیس شد ولی چون بابام از ترانه خوشش میومد اسم دومم شد ترانه *.*
 
امضا : ᴘ̶ᴀ̶ʀ̶ᴅ̶ɪ̶̶̶̽ș̶

ryhneae

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,949
پسندها
35,455
امتیازها
84,373
مدال‌ها
27
سن
17
  • #40
مامانم یه هم همکار داشت اسم بچش ریحانه بود. بعد همش می گفته ریحانه اینکارو می کنه ریحانه اونکارو...
مامانمم دیده این اسم خیلی به دلش می شینه و براش خیلی قشنگه اسممو گذاشت ریحانه *-*
 
امضا : ryhneae
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا