- ارسالیها
- 464
- پسندها
- 12,251
- امتیازها
- 31,973
- مدالها
- 19
- نویسنده موضوع
- #1
غزلی خواهم گفت
خواهم انداخت کناری، لب جوی
_تا رسد دست همان کس که باید برسد_
یا که آن را نگهش میدارم، می دهم دست شما
تا که از خواندن آن زنده شود حال شما
غزلی خواهم گفت
که به اندازه ی آوای پرستو زیباست
و به اندازه ی افکار پرستو پاک است
در میان کلماتش عشق است
نقطه هایش جان است
جملاتش خبر از کوچ زمستان دارد
و خودش رقص لطیفیست که دیدن دارد
غزلی خواهم گفت
که در آن عشق و محبت بزند موج کمی
مادرم میگوید،
زنده آن است که خوشحال کند حالی را
راست میگوید او
زندگی یعنی این
که به هر نحو و طریقی
خنده بر لب بزنی و خندهای نیز به لب بنشانی...
خواهم انداخت کناری، لب جوی
_تا رسد دست همان کس که باید برسد_
یا که آن را نگهش میدارم، می دهم دست شما
تا که از خواندن آن زنده شود حال شما
غزلی خواهم گفت
که به اندازه ی آوای پرستو زیباست
و به اندازه ی افکار پرستو پاک است
در میان کلماتش عشق است
نقطه هایش جان است
جملاتش خبر از کوچ زمستان دارد
و خودش رقص لطیفیست که دیدن دارد
غزلی خواهم گفت
که در آن عشق و محبت بزند موج کمی
مادرم میگوید،
زنده آن است که خوشحال کند حالی را
راست میگوید او
زندگی یعنی این
که به هر نحو و طریقی
خنده بر لب بزنی و خندهای نیز به لب بنشانی...
آخرین ویرایش