متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار ع.ش.ق | مهدیه بحرینی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Regina
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 16
  • بازدیدها 1,083
  • کاربران تگ شده هیچ

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #11
پیچش ابروی تو درهم به هنگام غضب
عقل را حیران کند از بهر خلقت، ای عجب!
 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #12
سوگند به پیمان میان من و تو
سوگند به این عشق نهان من و تو
در ساعت دیدار و قرار من و تو

سامان دل و مونس جانم همه تو
 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #13
محو صدای تو شدم یار خوش آواز
رام نگاه تو شدم دلبر طناز
 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #14
غره مشو به ظاهرت، چشم سیاه ساحرت
قلب مرا ربوده ای، قلب دگر زیاده ات!

 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #15
از بس که تو را مونس خود ساخته ام
هر دم به خیالم که تو هم اینجایی!
 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #16
سایه ی عشق بر زمین افتاد
آسمان همچو یک شقایق شد
دست بردم به سمت موهایت

سهم من گردش دقایق شد!
 
آخرین ویرایش
امضا : Regina

Regina

کاربر حرفه‌ای
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,846
پسندها
75,252
امتیازها
64,873
مدال‌ها
26
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #17
دردانه‌ی بی رحم بیا و نظری کن
در کوچه‌ی دل باز بیا رهگذری کن
در دام بلایت شده بیچاره گرفتار
ای ماه بیا و به دل من نظری کن
این عشق شده باعث آزار من امشب
رحمی کن و در حکمه‌ام دادگری کن
یک اهل وفا گفت که تو اهل جفایی
اما تو بیا از نظر خود گذری کن
 
امضا : Regina

موضوعات مشابه

عقب
بالا