- ارسالیها
- 578
- پسندها
- 891
- امتیازها
- 6,273
- مدالها
- 9
- نویسنده موضوع
- #1
سفر گزیدم وبشکست عهد قربی را
مگر به حله ببینم جمال سلمی را
بلی چو بشکند از هجر اقربا را دل
بسی خطر نبود نیز عهد قربی را
مرا زمانه به عهدی که طعنه ای می زد
هزار بار به هربیت شعر شعری را
مزاج کودکی از روی خاصیت به مذاق
هنوز حکم شکر می نهاد کسنی را
زخان و مان به طریقی جدافکند که چشم
در آن بماند به حیرت سپهر اعلی را
زمانه هرنفسم تازه محنتی زاید
اگر چه حاله معیّن شده است حبلی را
ز روزگار بدین روز گشته ام خرسند
وداع کرده به کلی دیار ومأوی را
ولیکن از سر سیری بود اگر قومی
به ترّه بار فروشند منّ وسلوی را
برآن عزیمتم اکنون که اختیار کنم
هم از طریق ضرورت صلاح و تقوی را
رضادهم به حوادث که بی مشقت و رنج
زجای بر نتوان داشت قدس و رضوی را
برای تحفه نظّارگان بیارایم
به حلّه های عبارت عروس معنی...
مگر به حله ببینم جمال سلمی را
بلی چو بشکند از هجر اقربا را دل
بسی خطر نبود نیز عهد قربی را
مرا زمانه به عهدی که طعنه ای می زد
هزار بار به هربیت شعر شعری را
مزاج کودکی از روی خاصیت به مذاق
هنوز حکم شکر می نهاد کسنی را
زخان و مان به طریقی جدافکند که چشم
در آن بماند به حیرت سپهر اعلی را
زمانه هرنفسم تازه محنتی زاید
اگر چه حاله معیّن شده است حبلی را
ز روزگار بدین روز گشته ام خرسند
وداع کرده به کلی دیار ومأوی را
ولیکن از سر سیری بود اگر قومی
به ترّه بار فروشند منّ وسلوی را
برآن عزیمتم اکنون که اختیار کنم
هم از طریق ضرورت صلاح و تقوی را
رضادهم به حوادث که بی مشقت و رنج
زجای بر نتوان داشت قدس و رضوی را
برای تحفه نظّارگان بیارایم
به حلّه های عبارت عروس معنی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.