«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #1
[ به توکل نام اعظمت، بسم الله ]
سلام و وقت بخیر خدمت همهٔ شما کاربران عزیز.

- در این تاپیك، هر شعر زیبایی که به چشم‌تان خورد و از آن خوشتان آمد، می‌توانید قرار بدهید.
- لطفاً حدالامکان نام شاعر را نیز قید کنید.

سپاس از همکاری شما =)

مدیریت تالار شعرکده | انجمن یك رمان
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #2
شروع طوفان

شاعر : امیر وحیدی

میان آتش و باران، مرا صدا می کرد
کسی که دلهره هایش، شروع طوفان بود

و بیت بعد که باران گرفت و شاعر مُرد
و اشک های زیادی که زیرِ باران بود

کسی شبیه من و ضَجه های تنهایی
کسی که مثل نَفَس های من، گریزان بود

شبیه یک تنِ بی سر، برهنه می رقصید
فرشته ای که نگاهش، عجیب حیران بود!!

دو چشم داشت، دو تا آسمانِ بی همتا
دو بال سرخ و سپیدی که بُور و عریان بود

غریبه بود، ولی بویِ آشنا می داد
دُرُست مثل همین خواب های خندان بود

کویر بود ولی ریشه های سبزی داشت
شروع دیگری از نقطه های پایان بود

تمام زندگی اش را گذاشت در باران
کسی که مثل غزل های من، هراسان بود
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #3
درد و درمان

شاعر : رسول پیروزی

شعر هایم را نوشتم بر درختی زرد زرد
درد هایم را سرشتم در غروبی سرد سرد

از دل چاه آمدم بر سر این ویرانه یار
زخم هایم را نهشتم بر تن این مرد مرد

زخم هایم روزگاری سرد داشت
روزگارم نیز من را کرد از اذهان مردم طرد طرد

آتشی افکنده بر این جسم بی جان آدمی
زانکه نامش بود مسعود فراست نقد نقد

من که کورم از فراق چشم تو ای نازنین
هم چنانم زاهدی دیوانه وار و عبد عبد
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #4
می ترسم

شاعر : امیرعلی نوری

نه مغرورم، نه دلسنگم، نه از تحقیر می ترسم
پر از بغضم ولی از اشک بی تاثیر می ترسم

حریفی خسته ام، شطرنج بازی که کم آورده
که از پیچیده بازی های این تقدیر می ترسم

”میایی، چای می نوشی، برایت شعر می خوانم...”
من از سردرد این رویای بی تعبیر می ترسم

هم از تهران پرجمعیت آشفته بیزارم
هم از تنها شدن در خانه ی دلگیر می ترسم

دلم صحرا و دریا را به آتش می کشد روزی
ازین دیوانه، این مجنون بی زنجیر می ترسم
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #5
عاشق

شاعر : امیرعلی نوری

من عاشق شب، عاشق چشمان تو هستم
آغازترین نقطه ی پایان تو هستم

در من اثر مهر تو یک راز مگوی است
من تشنه ی این تابش پنهان تو هستم

ای شعرترین ! سخت ترین قافیه! دریاب!
جان غزلی، من غزلِ جانِ تو هستم

در من نفس پاک اهورای تو گل کرد
از روز ازل، در پِیِ تو، زآنِ تو هستم

چون گیسوی آویخته بر زمزمه ی باد
عمریست که بیتاب و پریشان تو هستم

من شاعر سرگشته ی شبهای جدایی
عمریست به این شیوه غزلخوان تو هستم

امشب تو فقط ماه تماشایی من باش
من عاشق شب، عاشق چشمان تو هستم...
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #6
تمنا

شاعر : امیرعلی نوری

حرفهایت را نمیگویی،چه با ما میکنی
قلب و چشمم را ببین غرق تمنا میکنی

میکشی دستی به روی گیسوان من به ناز
این حقیرت را عزیزم شاه دنیا میکنی

دست من را میفشاری در میان دست خود
دوستت دارم عزیزم را که نجوا میکنی

چند روزی هم عزیزم عزم رفتن کرده ای
عاشقی ،حق داری و امروز و فردا میکنی

چشم در چشمان من کردی نگاهی مستمر
خوب میدانم که میمانی و غوغا میکنی
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #7
آینه

شاعر : امیرعلی نوری

خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت

از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی
بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت

از اینکه با تمام پس انداز عمر خود
حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت

کم کم به سطح آینه برف می نشست
دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت

دنبال کودکی که در آن سوی برف بود
رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت

نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد
من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت

شاعر کنار جو گذر عمر دید و من
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #8
غنچه گل

شاعر : محمدباقر آزادی

ای لبِ زیبای تو از غنچه یِ گل بازتر

چهره ات از دختران شَهر من هم نازتر

من دلم آغوش میخواهد که آرامم کند

پس در آغوشم بگیر امّا کمی طنّازتر
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #9
آغوش تو

شاعر : محمدباقر آزادی

مهربانم چهرۀ تو ماه شب های من است

بوسۀ پنهانی ات داروی غم های من است

غرق گشتم در خیالت بازهم از عشق تو

فکر آغوش تو هرشب خواب و رویای من است
 
امضا : HAD!S

HAD!S

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,043
پسندها
1,508
امتیازها
13,673
مدال‌ها
12
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #10
خاک

شاعر : رسول پیروزی

نفسی تازه کن اندر دل این سایه پاک
غزلی موعظه کن بر کفن دشت مغاک

کاروان عشق را گردن بزن شیرین سخن
کاروانم کاروانی سائل است و سر فداک

تو تقلایی بکن،توطئه کن،رشک بزن
تا که من پر بزنم زین قفس و مرگ و هلاک

آشتی کن با دل و این احتراق در نجوم
آشتی کن ای عزیزم کین دروغ نبود ملاک

رنگ دل سرخ شود از هوس دیدن تو
رخ تو محو کند خستگی و این عطش در دل خاک

انحراف و اعتراف و اعتلاف و اعتکاف
این سرانجام من است و شعر و خاک
 
امضا : HAD!S

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا