همگانی "تاپیک جامع گزیده اشعار شاعران"

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,951
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • #581
‌تنها یک گام
به سمت حواسم
که پیش توست بردار
نترس
دلسرد نشو
فاصله را بر می‌دارم
حتا اگر جاری شوم...

"عفت حسین‌زاده"
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] VAN

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,951
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • #582
تو خوابیده ای آرام
و من پشت پلک تو
آنقدر می بــــــارم
تا پنجره را باز کنی
دست هایت را
زیر باران بگیـــــری و بخندی ...

"عباس معروفی"
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] VAN

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,951
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • #583
باد که آمد

تازه فهمیدم

چرا دوست داشتی

شکوفه صدایت کنم.

"بابك فرهادنيا"
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] VAN

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,951
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • #584
کفش های مان
هنوز کنار هم بودند
که راه مان از هم جدا شد

"ساره دستاران"
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] VAN

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,951
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • #585
و عشقت...
بخاری نفتی قدیمی مادر بزرگ
بیش تر اشکم را در می آورد
تا گرمم کند

"محسن بيگي"
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] VAN

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,951
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • #586
جنگلی سبزم ولی کم کم کویرم می کنی

من میانسالم؛ تو داری زود پیرم می کنی

نیمه جانم کرده ای در بازی جنگ و گریز

آخر از این نیمه جانم نیز سیرم می کنی

این مطیع محض، دست از پا خطا کی کرده است؟

پس چرا بی هیچ جرمی دستگیرم می کنی؟

سال ها سرحلقه ی بزم رفیقان بوده ام

رفته رفته داری اما گوشه گیرم می کنی!

تا به حال از من کسی شعر بدی نشنیده است

آخرش از این نظر هم بی نظیرم می کنی!

من همان سرباز از لشکر جدا افتاده ام

می کُشی یکباره آیا ‘ یا اسیرم می کنی؟

اصغر عظیمی مهر​
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] VAN

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,951
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • #587
آرام بگير كرم ابريشم

آنسوي پيله ات

پروانه ها خسته اند از پريدن...

زهرا جهدی
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] VAN

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • #588
مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند

هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم

هر چه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند

با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!

موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کش است

هر کسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

اشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مرا

چشم تو از این خیانـ.ـت‌ها فراوان می‌کند

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند

درد بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند

مژگان عباسلو
 
امضا : VAN

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • #589
تا شب زلف تو سرفصل غزل خوانی‌هاست

زندگينامه‌ی من شرح پريشانی‌هاست

با تو من پنجره‌ای رو به طراوت دارم

كه بهار نفسش گرم گل افشانی‌هاست

طعم تصنيف تو در باور بلبل پيچيد

كه سحر تا به سحر محو غزل خوانی‌هاست

از تو روزی خبری داد نسيمی و هنوز

كوچه نورانی انبوه چراغانی‌هاست

زورق شعر من از چشم تو بيرون نرود

رام دريا نشدن منطق طوفانی‌هاست

من به كفری كه تو پيغمبر آنی شادم

گر چه دنيا پر انواع مسلمانی‌هاست

آی مجنون خيابان سلامت برگرد

عشق حسی است كه مخصوص بيابانی‌هاست

من در آغوش سلامت گل باغی نشدم

اين غزل‌ها همه پرورده‌ی ويرانی‌هاست

حسن دلبری
 
امضا : VAN

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • #590
چندیست عاشقانه قلم می‌زند دلم

از ماجرای چشم تو دم می‌زند دلم

نام تو از شبی که به رگ‌های من دوید

یک در میان برای خودم می‌زند دلم

این را که مردمان ضربان نام کرده‌اند

دست خوشی است بر سر غم می‌زند دلم

روزی هزار بار ورق‌های کهنه را

مشتاق و بی قرار به‌هم می‌زند دلم

هر جا به سبز خاطره‌های تو می‌رسد

انگار در بهشت قدم می‌زند دلم

یک شب به خنده گفت چرا داد می‌زنی

انقدر هی نگو دلم ... می‌زند دلم

حرفش ادامه داشت که بی اختیار من

گفتم عزیز من چه کنم ... می‌زند دلم

آرام برد گوش مرا روی سینه‌اش

دیدم چنین که اوست چه کم می‌زند دلم

دیدم دراین ق*م*ا*ر دل او برنده است

دیدم فقط به قدر عدم می‌زند دلم
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : VAN

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا