«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

همگانی "تاپیک جامع گزیده اشعار شاعران"

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #561
چه مهمانان بی دردسری هستند؛
مردگان
نه به دستی ظرفی را
چرك می كنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندكی سكوت...


"حسین پناهی"
 
امضا : SAN.SNI

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #562
ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی
از کار خود افتادی در کار دگر رفتی

صد بار ببخشودم بر تو به تو بنمودم
ای خویش پسندیده هین بار دگر رفتی

صد بار فسون کردم خار از تو برون کردم
گلزار ندانستی در خار دگر رفتی

گفتم که تویی ماهی با مار چه همراهی
ای حال غلط کرده با مار دگر رفتی

مانند مکوک کژ اندر کف جولاهه
صد تار بریدی تو در تار دگر رفتی

گفتی که تو را یارا در غار نمی‌بینم
آن یار در آن غار است تو غار دگر رفتی

چون کم نشود سنگت چون بد نشود رنگت
بازار مرا دیده بازار دگر رفتی

مولانای جان
 
امضا : M.Fakher

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,804
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #563
ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی
در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی

چون عهد دلم دیدی از عهد بگردیدی
چون مرغ بپریدی ای دوست کجا رفتی

در روح نظر کردی چون روح سفر کردی
از خلق حذر کردی وز خلق جدا رفتی

رفتی تو بدین زودی تو باد صبا بودی
ماننده بوی گل با باد صبا رفتی

نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی
از نور خدا بودی در نور خدا رفتی

ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه
وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی
مولانای جان
 
امضا : M.Fakher

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #564
دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می کند

در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این
جنگ بین ما دو تا را نا برابر می کند

حالت پیچیده مویش شبیه سرنوشت
عشق را بر روی پیشانی مقدر می کند

آنقدر دل بسته ام بر دکمه ی پیراهنش
فکر آغوشش لباسم را معطر می کند

رنگ مویش را تمام شهر می دانند ، حیف
پیش چشم عاشق من روسری سر می کند

با حیا بودم ولی با دیدنش فهمیده ام
آب گاهی مومنین را هم شناگر می کند

دوستش دارم ولی این راز باشد بین ما
هرکسی را دوست دارم زود شوهر می کند


"علی صفری"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #565
دعا کن سرنوشت از این جدایی دست بردارد
دعا کن که خدا از قلب عاشق ها خبر دارد

بیا! دیگر به تاثیر مسکن ها امیدی نیست
میان کل داروها فقط چشمت اثر دارد!

تمام عمر دنبال دلیل زندگی گشتم
در آغوش تو فهمیدم که شرحی مختصر دارد

اگر گم می شوم در چشم تو تقصیر از من نیست
که چشمت قدر صدها جنگ، مفقودالاثر دارد

شروع عشق ویرانیست، هر روزش پریشانیست
ولی دنیا عذابی بهتر از این هم مگر دارد؟!

امان از رازهایی که درون سینه می مانند
و گریه قصد دارد تا از آنها پرده بردارد

من از قلبت خبر دارم، تو از قلبم خبر داری
دعا کن که خدا از قلب ما حتما خبر دارد


"علی صفری"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #566
سکوت
مثل فشنگ
خشاب ها را پُر می‌کرد
به هم
که رسیدیم
قلبمان تیرباران شده بود


"کتایون ریزخراتی"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #567
دوستت دارم
مثل تشنه که عبادت آب را
مثل ماه که برکه ى باران را
مثل کوه که استعاره ى دریا را
دوستت دارم
مثل خداوند که نخستین مخلوق را...


"سید علی صالحی"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #568
و شهریور
عاشقی بود
مردد بین ماندن و رفتن
مسافری که
با یک چمدان می آید
و با یک چتر می رود...

"زکیه خوشخو"
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #569
نگاهت چه مِی در سبو می کند
که روح مرا زیر و رو می کند

که آرامشم را به هم می زند
تلنگر به خواب دلم می زند

چه رازی ست با آن نگاه غریب
که پرهیزش آمیخته با فریب

برایم چه داری در آن چشم ها؟
چه با خود می آری در آن چشم ها؟

گلی که به دفترچه ی روزگار
به جای خزان می نویسد بهار؟

و یا زمهریری که در هر ستیز
به فرق بهاری زند تیغ تیز؟

چراغی که در شعله اش می توان
امان یافت زین ظلمت بی امان؟

و یا دوزخی که چو سر می کشد
به آتش همه خشک و تر می کشد؟

دری که به آفاق وا می شود؟
گشوده به بی انتها می شود؟

و یا جاده ای که در این ماجرا
به بن بست ها می کشاند مرا؟

برایم چه داری در آن چشم ها؟

"حسین منزوی"
 
آخرین ویرایش
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #570
تو ليلي نيستي
من اما
مجنون حرف هات مي شوم
ديوانه ي دست هات
مبهوت خنده هات
گل قشنگم
شيرين نيستي
ولي من
صخره هاي شب را
آنقدر مي تراشم
تا خورشيدم طلوع کند
و تو
در آغوشم بخندي


"عباس معروفي "
 
امضا : SAN.SNI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا