شاعرغیرپارسی اشعار مارگوت بیکل

  • نویسنده موضوع Wendy Son
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 440
  • کاربران تگ شده هیچ

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
سپیده دمان
از پس شبی دراز
در جان خویش
آواز خروسی می‌شنوم
از دور دست، و با سومین بانگش
درمی‌یابم
که رسوا شده‌ام.
 
امضا : Wendy Son

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
اندیشه مکن که شانه هایت، سنگین شود
اندیشه مکن که از کشیدن بار دیگران ناتوانی
در شگفت می‌مانی از نیروی خویش
در شگفت می‌مانی
که به رغم ضعف خویش
چه مایه توانایی
 
امضا : Wendy Son

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگي انساني نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه‌اي مهيج است
همه چيز گشوده است و قابل تغيير
کسي که تنها
به فصل‌هاي قديمي و ورق خورده‌ي کتاب بيانديشد
نقطه اوج فصل آخر زندگي را
از دست مي‌دهد.
 
امضا : Wendy Son

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
پنجه در افکنده‌ایم
با دست هامان
به جای رها شدن
سنگین سنگین بر دوش می‌کشیم
بار دیگران را
به جای همراهی کردنشان
عشق ما
نیازمند رهایی است

نه تصاحب
در راه خویش
ایثار باید
نه انجام وظیفه
 
امضا : Wendy Son

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
به سویم بیا
به سویم بیا
چرا که من می‌میرم
می خواهم احساس کنم که نیازمندم هستی
درست مانند هوا مرا تنفس می‌کنی
من به تو در زندگی‌ام نیاز دارم
از من دور نشو
دور نشو
دور نشو، نه
هیچکس نمی‌خواهد تنها باشد
هیچکس نمی‌خواهد گریه کند
 
امضا : Wendy Son

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
هيچكس نمي‌خواهد تنها باشد
هيچكس نمي‌خواهد گريه كند
بدنم مي‌خواهد كه تو را در آغو*ش بگيرد
بسيار بد است كه به روحت صدمه مي‌زند
زمان گرانبهاست
و به دور دستها مي‌لغزد
و در همه‌ي لحظات عمرم در انتظار تو بوده‌ام
هيچكس نمي‌خواهد تنها باشد
پس چرا
چرا اجازه نمي‌دهي عاشقت باشم
مي‌تواني صدايم را بشنوي
آوازم را مي‌شنوي
اين آوازي عاشقانه است
پس قلب تو مي‌تواند مرا بيابد
و ناگهان تو
تو هستي كه از پلكان
به سوي آغو*ش من پرواز مي‌كني، دلبندم
پيش از آنكه من ديوانگي آغاز كنم
به سويم بيا
به سويم بيا
چرا كه من مي‌ميرم
مي‌خواهم احساس كنم كه نيازمندم هستي
درست مانند هوا مرا تنفس مي‌كني
من به تو در زندگي‌ام نياز دارم
از من دور نشو
دور نشو
دور نشو، نه
هيچكس نمي‌خواهد تنها باشد
هيچكس نمي‌خواهد گريه كند
 
امضا : Wendy Son

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
هر شب در روياهايم تو را مي‌بينم و احساست مي‌کنم
و احساس مي‌کنم تو هم همين احساس را داري
دوري، فاصله و فضا بين ماست
و تو اين را نشان دادي و ثابت کردي
نزديک، دور، هر جايي که هستي
و من باور مي‌کنم قلب مي‌تواند براي اين بتپد
يک بار ديگر در را باز کن
و دوباره در قلب من باش
و قلب من به هيجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد
ما مي‌توانيم يک باره ديگر عاشق باشيم
و اين عشق مي‌تواند براي هميشه باشد
و تا زماني که نمرديم نمي‌گذاريم بميرد
عشق زماني بود که من تو را دوست داشتم
دوران صداقت، و من تو را داشتم
در زندگي من، ما هميشه خواهيم تپيد
نزديک، دور، هرجايي که هستي
من باور دارم که قلب هايمان خواهد تپيد
يک بار ديگر در را باز کن
و تو در قلب من هستي
و من از ته قلب خوشحال خواهم شد
تو اينجا هستي و من هيچ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Wendy Son

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
پس از سفرهاي بسيار و
عبور از فراز و فرود امواج اين درياي طوفان خيز
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم
بادبان برچينم
پارو وانهم
سکان رها کنم
به خلوت لنگرگاهت در آيم
و در کنارت پهلو بگيرم
آغوشت را بازيابم
و استواري امن زمين را زير پاي خويش
 
امضا : Wendy Son

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
چند بار اميد بستي و دام برنهادي
تا دستي ياري دهنده
کلامي مهرآميز
نوازشي
يا گوشي شنوا
به چنگ آري؟
چند بار
دامت را تهي يافتي؟
از پاي منشين
آماده شو که ديگر بار و ديگر بار
دام باز گستري
 
امضا : Wendy Son

Wendy Son

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
17/9/20
ارسالی‌ها
1,066
پسندها
16,853
امتیازها
37,073
مدال‌ها
16
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
در راه ديروز به فردا
زير درختي فرود مي آيم
در سايه اش
براي لحظه يي کوتاه از زندگيم

انديشه کنان به راه خويش
انديشه کنان به مقصد خويش
انديشه کنان به راهي که پس پشت نهاده‌ام
انديشه کنان به تمامي آنچه در حاشيه راه رسته است:
آنچه شايسته‌ي تحسين است
نه بايسته‌ي تاراج شدن
آنچه شايسته‌ي عشق ورزيدن است
نه بايسته‌ي کج انديشي
آنچه شايسته‌ي به جاي ماندن در خاطره است
نه بايسته‌ي به سرقت بردن
در راه ديروز به فردا
زير درخت زندگيم فرود مي‌آيم
در سايه‌اش
براي لحظه اي از فرصتم.
 
امضا : Wendy Son

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا