شاعرغیرپارسی اشعار مارگوت بیکل

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 279
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
"به نام خدا"
مارگوت بیکل شاعر آلمانی است که در سال 1958 به دنیا آمده. او در زمینه الهیات و گفت و گو درمانی تحصیل کرده و یکی از متخصصان آلمانی این دوره بوده است.



"از پس شبی دراز"

سپیده دمان
از پس شبی دراز
در جانِ خویش
آواز خروسی می‌شنوم
از دور دست و با سومین بانگش
درمی‌یابم
که رسوا شدم.

***
"عشقِ ما نیازمند رهایی‌ست"
پنجه در افکنده‌ایم
با دست‌هامان
به جای رها شدن
سنگین‌سنگین بر دوش می‌کشیم
بار دیگران را
به جای همراهی کردنشان
عشق ما
نیازمند رهایی است.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
"به سویم بیا"

به سویم بیا
به سویم بیا
چرا که من می‌میرم
می‌خواهم احساس کنم که نیازمندم هستی
درست مانند هوا مرا تنفس می‌کنی
من به تو در زندگی‌ام نیاز دارم
از من دور نشو
دور نشو، نه!
هیچکس نمی‌خواهد تنها باشد
هیچ‌کس نمی‌خواهد گریه کند.
***

زخم زننده
مقاومت ناپذیر
شگفت انگیز و پر راز و رمز است
آفرینش
و همه آن چیزها
که شدن را

امکان می دهد .
***


این همه پیچ

این همه گذر
این همه علامت
و همچنان استواری به وفادار ماندن
به راهم
به خودم
هدفم
و به تو
وفایی که مرار
و تورا
به سوی هدف

راه می نماید .
***

جویای راه خویش باش

از این سان که منم
درتکاپوی انسان شدن
در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #3

دلتنگی های آدمی را
باد ترانه ای می خواند
رویاهایش را
آسمان پر ستاره نادیده می گیرد ،
و هر دانه ی برفی
به اشگی نریخته می ماند
سکوت
سرشار از ناگفته هاست
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت
حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو

و من
***

چند بار امید بستی و دام بر نهادی
تا دستی یاری دهنده
کلامی مهر آمیز
نوازشی
یا گوشی شنوا
به چنگ آری ؟
چند بار
دامت را تهی یافتی ؟
از پای منشین
آماده شو که دیگر بار و دیگر بار

دام باز گستری !
***

پس از سفرهای بسیار
و عبور از فراز و فرود امواج این دریای توفانخیز ،
بر آنم
که در کنار تو لنگر افکنم
بادبان برچینم
پارو وانهم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
در وجود هر کس
رازی بزرگ نهان است
داستانی
راهی
بی راهه ای
طرح افکندن این راز
راز من و راز تو
راز زندگی

پاداش بزرگ تلاشی پر حاصل است
***

بسیار وقت ها

با یکدیگر از غم و شادی خویش سخن ساز می کنیم
اما در همه چیزی رازی نیست
گاه به سخن گفتن از زخم ها نیازی نیست
سکوت ملال ها
از راز ما

سخن تواند گفت
***

به تو نگاه می کنم
و می دانم
تو تنها نیازمند یک نگاهی
تا به تو دل دهد
آسوده خاطرت کند
بگشایدت
تا به در آیی
من یا پس می کشم
و در نیم گشوده

به روی تو بسته می شود
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #5

پیش از آنکه به تنهایی خود پناه برم
از دیگران
شکوه آغاز می کنم
فریاد می کشم
که ترکم گفته اند
چرا از خود نمی پرسم
کسی را دارم
که احساسم را
اندیشه و رویایم را
زندگی ام را
با او قسمت کنم ؟
آغاز جدا شدن
شاید
از دیگران
نبود
***

حلقه های مداوم
پیاپی
تا دور دست
تصمیم درست صادقانه
با خود وفادار می مانم آیا
یا راهی سهل تر
اختیار می کنم ؟
***

بی اعتمادی
دردی است ،
خود ستایی و بیم
چفت و بست غرور است ،
و تهی دستی
دیوار است و لولاست
زندانی که درآن
محبوس رای خویشیم
دلتنگی مان را برای آزادی و دلخواه دیگران بودن
از رخنه هایش
تنفس می کنیم
تو و من
توان آن را یافتیم
که بر گشاییم

که خود را بگشاییم
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
بر آنچه دلخواه من است
حمله نمی برم
خود را به تمامی آن می افکنم
اگر بر آنم
تا دیگر بار و دیگر بار
بر پای بتوانم خاست
راهی به جز اینم نیست .
***

توان صبر کردن
برای رو در رویی با آنچه باید روی دهد
برای مواجهه با آنچه روی می دهد
شکیبیدن
گشاده بودن
تحمل کردن
آزاده بودن
***
چندان که به شکوه در می آییم
از سرمای پیرامون خویش
از ظلمت
و از کبود نوری گرمی بخش
چون همیشه
بر می بندیم
دریچه کلبه مان را
روح مان را
***

اگر می خواهی نگهم داری
دوست من
از دستم می دهی
اگر می خواهی همراهیم کنی
دوست من
تا انسان آزادی باشم
میان ما
همبستگی یی از آن گونه می روید
که زندگی ما هر تن را
غرق در شکوفه می کند
***

من آموخته ام
به خودگوش فرا دهم
و صدایی بشنوم
که با من می گوید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #7

شبنم و
برگ ها یخ زده است
و آرزوهای من نیز
ابرهای برف زا برآسمان در هم می پیچد
باد می وزد
و توفان در می رسد
زخم های من
می فسرد .
***

یخ آب می شود
در روح من
در اندیشه هایم
بهار حضور توست
بودن توست .
***

کسی می گوید : آری
به تولد من
به زندگی ام
به بودنم
ضعفم
ناتوانیم
مرگم
کسی می گوید : آری
به من
به تو
و از انتظار طولانی
شنیدن پاسخ من
شنیدن پاسخ تو
خسته نمی شود .
***

پرواز اعتماد را
با یکدیگر تجربه کنیم
و گرنه می شکنیم
بال های دوستی مان را .
***

با در افکندن خود
به دره
شاید
سر انجام
به شناسایی خود

توفیق یابی!
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
زیر پایم
زمین از سُمضربه ی اسبان می لرزد
چهار نعل می گذرند
اسبان
وحشی گسیخته افسار ، وحشت زده
به پیش می گریزند
در یال هاشان گره می خورد
آرزوهایم
دوشادوش شان می گریزد
خواسته هایم
هوا سر شار از بوی اسب است و
غم و
اندکی غبطه
در افق
نقطه های سیاه کوچکی می رقصد
و زمینی که بر آن ایستاده ام
دگر باره آرام گرفته است .
پنداری ؛ رویایی بود آن همه
رویای آزادی
یا
احساس حبس و بند .
***


در سکوت
با یکدیگر پیوند داشتن ،
همدلی صادقانه
وفاداری ریشه دار .
اعتماد کن !
***

از تنهایی
مگریز
به تنهایی
مگریز
گهگاه
آن را بجوی
و تحمل کن
و به آرامش خاطر مجالی ده!
***

یکدیگر را می آزاریم
بی آنکه بخواهیم
شاید بهتر آن باشد
که دست به دست یکدیگر دهیم
بی سخنی
دستی که گشاده است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,051
پسندها
55,607
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
18
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
از کسی نمی پرسند
چه هنگام می تواند
خدا نگهدار بگوید
از عادت انسانیش نمی پرسند
از خویشتنش نمی پرسند
زمانی
به ناگاه
با آن رو در روی در آید
تاب آرد
بپذیرد
وداع را
درد مرگ را
فرریختن را
تا بار دیگر

بتواند بر خیزد
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا