گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان دل‌پناه (تلنگ) | آرزو توکلی کاربر انجمن یک‌رمان

[A.TAVAKOLI❁]

عنوان: تَلَنگْ
نویسنده: آرزو توکلی
ژانر: #درام #عاشقانه #اجتماعی
تگ: ویژه، رتبه دوم تراژدی
خلاصه:
این‌بار یک زن پشتوانه است!
این‌بار، بیتا میان دخترانگی‌هایش، مادری می‌کند و این‌بار می‌شود پناه، می‌شود امید چند نگاه.
تکیه‌گاهی که زیر انبوه خود‌خواهی‌های اطرافیان کم‌کم رنگ می‌بازد...
حال پدر بازگشته... پدرِ بچه‌هایی که هم‌خون بیتا هستند اما از آنش نه! و پدر بازگشته است... با مادر بازگشته است، مادری که فقط همسر پدر است!
و در همین حواشی، مردی رخ می‌نماید که درد است و درمان نیز هم.
***
سلام خدمت همراهان عزیز و گرامی رمان تلنگ...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Hoora_Ab]

به نام او که عهدش وفاست...
درود و وقت بخیر خدمت نویسنده‌ی عزیز
از مطالعه‌ی رمان شما بی‌نهایت لذت بردم و خوشحالم از این‌که استراحتی بین کارهایم با آن خریدم. اما از آن‌جا که صحبت‌هایم تاب ادبی نگاشته شدن را ندارند، زیر پوستی به محاوره و مخاطب آرزو سوییچ می‌کنم.
عرضم به خدمتت آرزو که از همون اول، اسم تلنگ خیلی به چشمم قشنگ اومد. من کلاً با اسم‌های تک‌کلمه‌ای در عین حال خفن خیلی مسرور و شادان میشم تلنگ؛ هم خوش‌آواست... هم از تکیه‌گاه مفهومش ژانرها رو میشه خوند. با محتوا هم که انکارناپذیرمچه... ولی همون خوش تلفظیش به نظرم بهترین ويژگی بود.
اجتماعی رمان بارز بود؛ بیتا و بار روی دوشش، باران و مسائل مدرسه و رعنا و ... همه این موضوع رو نشون...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[A.TAVAKOLI❁]

به نام او که عهدش وفاست...
درود و وقت بخیر خدمت نویسنده‌ی عزیز
از مطالعه‌ی رمان شما بی‌نهایت لذت بردم و خوشحالم از این‌که استراحتی بین کارهایم با آن خریدم. اما از آن‌جا که صحبت‌هایم تاب ادبی نگاشته شدن را ندارند، زیر پوستی به محاوره و مخاطب آرزو سوییچ می‌کنم.
عرضم به خدمتت آرزو که از همون اول، اسم تلنگ خیلی به چشمم قشنگ اومد. من کلاً با اسم‌های تک‌کلمه‌ای در عین حال خفن خیلی مسرور و شادان میشم تلنگ؛ هم خوش‌آواست... هم از تکیه‌گاه مفهومش ژانرها رو میشه خوند. با محتوا هم که انکارناپذیرمچه... ولی همون خوش تلفظیش به نظرم بهترین ويژگی بود.
اجتماعی رمان بارز بود؛ بیتا و بار روی دوشش، باران و...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Hoora_Ab]

سلام.
عزیزدلم،‌ همراهی بی‌نظیری که با این عشق مرد میخواهد داشتی،‌ حالا به تلنگ منتقل شده و این واقعا برای من یک موهبته. خیلی خوشحالم که قراره با تلنگ هم اینطور پر انرژی همراهم باشی.
پست‌های اول حتما ویرایش میشه.

موهبت که لطفه چون رمان خوندن دلیه
یه چیز دیگه هم یادم رفت. شخصیت پردازیت رو دوست داشتم. شاید انتظار ما از بیتا این بود که با رعنا بد بخورد کنه که روی باران تاثیر گذاشته بوده؛ اما اینکه یک‌مرتبه موضع رو طوری گرفت که نباید یه بیتای دیگه بزرگ بشه و اینا یه جورایی شخصیت بیتا رو هم عزیز کرد هم دردمند
باران هم خیلی خوب حال و هوای یه نوجون رو داره و کلا شخصیت‌پردازی خوب بود تا اینجا که فقط امیدوارم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[A.TAVAKOLI❁]

موهبت که لطفه چون رمان خوندن دلیه
یه چیز دیگه هم یادم رفت. شخصیت پردازیت رو دوست داشتم. شاید انتظار ما از بیتا این بود که با رعنا بد بخورد کنه که روی باران تاثیر گذاشته بوده؛ اما اینکه یک‌مرتبه موضع رو طوری گرفت که نباید یه بیتای دیگه بزرگ بشه و اینا یه جورایی شخصیت بیتا رو هم عزیز کرد هم دردمند
باران هم خیلی خوب حال و هوای یه نوجون رو داره و کلا شخصیت‌پردازی خوب بود تا اینجا که فقط امیدوارم مهرداد هم مثل بقیه شخصیتی نو داشته باشه.

دنیای بیتا کلا متفاوته، خیلی خوشحالم که از این تفاوت خوشت اومد

 

[Lili.Da]

به نام خدا

سلام آرزو جان. خسته نباشی برای رمان به این قشنگی.
من نقد نمی کنم چون خودت بیشتر از من واردی.
فقط می تونم بگم با دو پارت اول یکم گیج این پرش که برای یاداوری خاطره ها بود شدم ثیج میشدم که کی به کیه ولی بعد چند پارت نه تنها از گیجی در اومدم؛ بلکه با هر جمله احساس می کردم قلبم تیر می کشد.
یک همزاد پنداری عجیبی با بیتا دارم. زندگی من شبیه بیتا نیست. ولی دردامون از یه جنسه.
نمی دونم چطور توصیفش کنم.
ولی ارتباط خوبی با رمان گرفتم. بقیه اش هم میخوندم خودم رو به پارت گذاریت می رسونم

موفق باشی♡

 

[A.TAVAKOLI❁]

به نام خدا

سلام آرزو جان. خسته نباشی برای رمان به این قشنگی.
من نقد نمی کنم چون خودت بیشتر از من واردی.
فقط می تونم بگم با دو پارت اول یکم گیج این پرش که برای یاداوری خاطره ها بود شدم ثیج میشدم که کی به کیه ولی بعد چند پارت نه تنها از گیجی در اومدم؛ بلکه با هر جمله احساس می کردم قلبم تیر می کشد.
یک همزاد پنداری عجیبی با بیتا دارم. زندگی من شبیه بیتا نیست. ولی دردامون از یه جنسه.
نمی دونم چطور توصیفش کنم.
ولی ارتباط خوبی با رمان گرفتم. بقیه اش هم میخوندم خودم رو به پارت گذاریت می رسونم

موفق باشی♡

سلام عزیزم، خیلی ممنونم از اینکه خوندی و مرسی بابت نظر زیبایی که دادی، امیدوارم تا پایان همراهم باشی

 

[nasi_ag]

سلام
رمانت خیلی خوبه و کلیشه‌ای نیست
فقط کمی از کلمات ثقیل بعضی جاهاش استفاده کردی که به شخصه برای من تنبل زور میومد برم معنیشو پیدا کنم
وسطاش که گذشته رو میاوردی قشنگ بود
احساسات خوب بود
فقط ظاهر هارو قشنگ توضیح ندادی من هنوز نتونستم ظاهرای شخصیتارو تجسم کنم
زمان رو هم نشون ندادی که مثل چه روزیع
یا الان شب الان صبحه
فقط یه دفعه اومده که تازه رفته بخوابه
البته از نظر خود من توضیحات کمتر باشه بهتره چون زودتر رمان تموم میشه و آدم کلافه نمیمونه
خلاصه درکل من که عاشق رمانت شدم
قلمت مانا=)

 

[Rahel.]

تلنگ!
بهترین و شایسته‌ترین عنوان که در وصف بیتای قصه است.
همه چیز به موقع و به جا بود. احساسات کاملا ملموس بود و یه جورایی ژانر تراژدی به طور کامل حس می‌شد. شخصیت بیتا خیلی خوب پردازش شده بود و به شخصه از واو به واو رمان لذت بردم.
خسته نباشی قشنگ من

 

[A.TAVAKOLI❁]

سلام
رمانت خیلی خوبه و کلیشه‌ای نیست
فقط کمی از کلمات ثقیل بعضی جاهاش استفاده کردی که به شخصه برای من تنبل زور میومد برم معنیشو پیدا کنم
وسطاش که گذشته رو میاوردی قشنگ بود
احساسات خوب بود
فقط ظاهر هارو قشنگ توضیح ندادی من هنوز نتونستم ظاهرای شخصیتارو تجسم کنم
زمان رو هم نشون ندادی که مثل چه روزیع
یا الان شب الان صبحه
فقط یه دفعه اومده که تازه رفته بخوابه
البته از نظر خود من توضیحات کمتر باشه بهتره چون زودتر رمان تموم میشه و آدم کلافه نمیمونه
خلاصه درکل من که عاشق رمانت شدم
قلمت مانا=)

سلام عزیزم
مواردی که گفتی حتما در ویرایشات لحاظ میشه
خیلی ممنون از اینکه وقت می‌ذاری و همراهم هستی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.