متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان دیوانگی در پی عشق |saray/توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 239
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
558905_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان"دیوانگی‌ در پی عشق" بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو روز صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

RahaAmini

نویسنده انجمن
سطح
41
 
ارسالی‌ها
1,804
پسندها
45,765
امتیازها
63,073
مدال‌ها
52
  • #2
سلام نویسنده‌ی عزیز... امیدوارم نقدهای کوچک ما بتونه با قلم خوب شما ترکیب بشه و اثر زیبایی رو رقم بزنه.
عنوان رمان شما دارای کلمه‌ی عشق است. این کلمه در عناوین رمان اشباع شده و دافعه دادر. توصیه میکنم عنوانی جدید و با کلماتی بهتر انتخاب کنید تا پالس بالایی برای جذب مخاطب داشته باشد.
وجود سوال در خلاصه‌ی رمان اصلا توصیه نمیشه. اطلاعات خلاصه بسیار آشنا هستند و در موارد دیگر هم قابل یافتند. توصیه میکنم خلاصه رو به کل عوض کنید و حجمی مناسب که دورنمایی از رمان رو داشته باشه، ارائه بدید.


پست 3
حضور در این مکان و نشستن روی این صندلی یعنی رسیدن به ارزوهام. ارزوهایی که برای رسیدن بهشون تمام تلاشمو کردم. پستی بلندی زیادی سر راهم بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #3
#8

***
نفهمیدم چه وقت بود که به‌هوش اومدم. پلکای بهم (به‌هم) چسبیده‌ام را (برای مثر محاوره باید از ”رو” به‌جای ”را” استفاده کنی.) باز کردم و با نگاه به اطراف (،) (بهتره بنویسی با دیدن فلان چیز متوجه شدم بیمارستانم، تا یه توصیف کوچیکی هم انجام داده باشی.) متوجه شدم بیمارستانم. ولی چرا؟
یهو سرم تیری کشید و تصاویر اتفاقات افتاده بهم (بنویسی “به‌ سرم” قشنگ‌تره) هجوم اورد. (آورد) تمام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #4
#9

گیج پرسیدم:
- بابا چی؟
چند ثانیه خیره نگام کرد و بدترین خبر دنیا رو بهم داد: (بهتره لحنش رو بنویسی)
- وقتی تو بیمارستان بودیم یکی بهم زنگ زد و خودش رو دوست صمیمیه (صمیمیِ، اگه ”ه” معنی ”هست” نده باید کسره رو جایگزین کنی) پدر معرفی کرد و گفت تقریبا (تقریباً) یه هفته‌ای میشه که پدرمون برای یه کنفرانس مطبوعاتی به کالیفرنیا رفته (،) ولی... ام... خب... می‌گفت هیچ خبری (هیچ‌خبری) ازش نیست. قضیه مشکوکه و پلیس رو هم در جریان گذاشته. این طور (این‌طور)...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : sogol~R
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] saray

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #5
#10

تاریکی هوا و (،) (و رو حذف کن) زوزه‌ی گرگ‌ها و بادی که می‌وزید به وحشتم دامن می‌زد. (میزد، فعل‌های چهار حرفی مثلِ میزد، میاد، میشه و... . بهتره که بهم بچسبند و نیم‌فاصله نداشته باشن. (غیر از فعل‌های چهارحرفیِ ادبی.)) چشمام ازشدت (از شدت) باد درست جایی رو نمی‌دید. (با توجه به چشمام، میشه نمی‌دیدند) قلبم به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #6
#11


گیج و مبهوت نگاش کردم و (و رو حذف کن.) لیوان آبی که نمی‌دونم چه زمانی پر کرده‌ بود رو به طرفم گرفت. (؛) و (و رو حذف کن.) من در اون حالت ازش گرفتم و همون‌طور که دستام می‌لرزید، آب رو خوردم و کمی حالم بهتر شد.
- سارای جان، عزیزم اروم باش فقط یه خواب بود گلم. (لحن و حالت و احساسش رو بنویس.)
- امیر خیلی وحشتناک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

*Soheyla*

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,145
پسندها
29,534
امتیازها
52,073
مدال‌ها
28
  • #7
نقد همراه در پی عشق
***
#پست۱۳
دانای کل:

نگاهش برای بار هزارم شکست و آثارش قطرات اَشکی بود که روی گونه‌هایش می‌چکید. دست‌هایش را بر شیشه‌ای که فرسنگ‌ها فاصله انداخته‌بود بین او و تمام وجودش گذاشت... .
چطور باور کند این[آن] کسی که میان این[آن] همه سیم و لوله‌های پزشکی بود و تمام بدنش حتی چهره‌ی زیبایش در باند و گچ فرورفته نیمی از وجودشه؟[ اینجا رو اینطوری توصیف کنی بهتره؛چهره‌ی معصومش هنوز هم زیبایی خودش را با وجود کبودی‌ها و باندهای دور سرش زیبایی خاص خودش را داشت، هنوز که هنوزه باور نمی‌کرد کسی که بین آن هم سیم و دستگا‌های پزشکی خوابیده نیمی از وجودش که نه تمام وجودش است.]
حرف‎های پزشک هنوز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *Soheyla*
عقب
بالا