من وقتی بچه بودم خیلی آروم بودم؛ دسته گلی به آب ندادم؛ اما وقتی کلاس دوم شدم، چهارتا از معلمامون رو فراری دادم و دقیقا همون چهارتا معلم خیلی دوسم داشتن
من کلا اون بچه شر فامیل بودم که همه از دستم عاصی بودن .
یه بار که خانوادگی داشتن رب درست میکردن تو خونمون با پسر خاله هام و دختر خالم قایم باشک بازی میکردیم منم رفتم پشت قابلمه رب در حال جوش قایم شدم بعد یهو داییم از پشت پخم کرد منم از پشت افتادم تو قابلمه رب که زحمت تمام خاندان بود .
بعد از اون منو و داییم یه کتک درست و حسابی نوش جان کردیم
بچه که شیطون نباشه بچه نیست
من و داداشم خیلی بچه بودیم بعد از این تلویزیون تلقیها که باندهای بزرگ داره تازه اومده بود ما خریده بودیم. بعد مامانم رفت یه کاری انجام بده من و داداشم تلویزیون نو رو با لوازم آرایشی مورد عنایت قرار دادیم. اون تلویزیون الان یه جای دیگهست ولی هنوز اون آثاری که پاک نشده هست.