برای اونجاییه که توی همه رمانهای طنز خونه ها دوبلکسه و دختر داستان حتما یبار از نرده هاش سر خورده.
همه شخصیت ها چشم رنگی و بدون عیب و نقصن.
نویسنده بدون فضا سازی انقدر دیالوگ های حشو چرت بگه که رمان شبیه فیلم نامه بشه.
میاد بره دانشگاه مانتو کوتاه زرد میپوشه با مام هشتاد سانت، مقنعهش هم که تا فیها خالدونش عقبه. ناخونا رو هم که نگم:/
لامصب اینجا ایران است! جمهوری اسلامی! تورنتو نی که اینجوری تیپ میزنی میری مکان علم و دانش. والله!
چرا همشون خوشگل، پولدار، ناز، دماغ بدون قوز، ماشین لاکچری، ویلا لب دریا، خونه ۹۹۹۹متری و دوبلکس که صبحا دختره ازش سر بخوره، یه استاد گند دماغ، یه استاد جوون...، یه دوستِ پسر که همه جا کمکت میکنه و از دوستِ دختر بیشتر همراهته، یه داداش که پایه همه شیطنتاته و... دارن یعنی خلافش موجود نی؟