اشعار کودکانه شعرهای کودکانه "امام جواد «ع»"

[Aby_ZM]

چهره ات شکسته شده

تا بهاری، چرا خزان باشی ؟

به تو اصلا نمی خورد آقا

که امام جوان مان باشی

 

[Aby_ZM]

قدمش ناگهان شتاب گرفت

طرفش رفت و ظرف آب گرفت

آب را بر روی زمین تا ریخت

در همان لحظه قلب زهرا ریخت

 

[Aby_ZM]

خواهر نداشتم که پرستاری ام کند

مادر نداشتم که مرا یاری ام کند

این بی کسی خلاصه به بی مادری نشد

بابا نبود رفع گرفتاری ام کند

 

[Aby_ZM]

تو جوادی ذوالعطایی جان وجانان رضایی…

مصحف جان رضا را سوره کوثر مبارک

 

[Aby_ZM]

باز شبیه شب بارانی ام

زاده ی دریایم و طوفانی ام

مثل اویس از قرن آواره ام

در پی یاران خراسانی ام

عاشقی ام را همه فهمیده اند

مهر شده مهر به پیشانی ام

دست نسیم است سر گیسویش

دست خودم نیست پریشانی ام

ابروی او نورٌ عَلی نور شد

عاشق این طاق چراغانی ام

 

[Aby_ZM]

سیه پوش غم تو جان و تن شد

ز داغت هر دلی غرق محن شد

بمیرم قاتلت شد همسر تو

غریبی تو هم مثل حسن شد

 

[Aby_ZM]

از صدای نفس نفس زدنت

همسر ِ تو چقدر شاکی بود

شده پیراهن ِ تنت تازه

مثل آن چادری که خاکی بود

 

[Aby_ZM]

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار

همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

 

[Aby_ZM]

خیری که ز آشنا ندیده این مرد

ای کاش غریبه ای به دادش برسد

آهسته خبر کنید بابایش را

تا لحظه ی آخر جوادش برسد

 

[Aby_ZM]

ای حجت برحق خدا ادرکنی

محبوب تمام اولیا ادرکنی

ای آنکه به برکت قدومت هستی

دلداده حضرت رضا ادرکنی