- ارسالیها
- 511
- پسندها
- 3,406
- امتیازها
- 17,273
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #11
اخم ساختگی بهم کرد و گفت:
خونهت رو رنگ سبز کردی؟
با تعجب بهش نگاه کردم گفتم:
- کاری که شما خواسته بودیند، رو کردم.
- من ازت خواسته بودم، خونهت رو سبز کنی؟
- گفتید همه چیز سبز ببینم.
واقعا فکر میکنی برای اینکه همه چیز سبز بینی، باید اطرافت را سبز کنی؟
- پس چی؟
- بهت گفتم نگاهت رو عوض کن.
- متوجه منظورتون نمیشم.
دست به کمرش زد و از روی میز بلند شد، پشت به من رو پنجره ایستاد و به حوض توی حیاط خیره شد
- وقتی بهت میگم نگاه تو عوض کن، یعنی چیزی که باعث سبز دیده شدن اطرافت میشه. اینبار خونه، خونه خودت بود که سبزش کردی؛ اگه ازت میخواستم دنیا رو سبز ببینی، چی؟
- نمیتونیم.
- خب دلیل این اتفاقات هم برات، اینکه نمیتونی اطرافت رو سبز ببینی.
- وای! ولی بازم متوجه منظورتون نمیشم.
با خنده به سمتم...
خونهت رو رنگ سبز کردی؟
با تعجب بهش نگاه کردم گفتم:
- کاری که شما خواسته بودیند، رو کردم.
- من ازت خواسته بودم، خونهت رو سبز کنی؟
- گفتید همه چیز سبز ببینم.
واقعا فکر میکنی برای اینکه همه چیز سبز بینی، باید اطرافت را سبز کنی؟
- پس چی؟
- بهت گفتم نگاهت رو عوض کن.
- متوجه منظورتون نمیشم.
دست به کمرش زد و از روی میز بلند شد، پشت به من رو پنجره ایستاد و به حوض توی حیاط خیره شد
- وقتی بهت میگم نگاه تو عوض کن، یعنی چیزی که باعث سبز دیده شدن اطرافت میشه. اینبار خونه، خونه خودت بود که سبزش کردی؛ اگه ازت میخواستم دنیا رو سبز ببینی، چی؟
- نمیتونیم.
- خب دلیل این اتفاقات هم برات، اینکه نمیتونی اطرافت رو سبز ببینی.
- وای! ولی بازم متوجه منظورتون نمیشم.
با خنده به سمتم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش