متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مهم ضرب المثل های ایرانی به همراه معنی

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Deniz78

کاربر نیمه فعال
سطح
14
 
ارسالی‌ها
622
پسندها
6,044
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
  • #41
He is a dog in the manager
نه خود خورد نه کس دهد، گنده شود به سگ دهد.
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
سطح
14
 
ارسالی‌ها
622
پسندها
6,044
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
  • #42
third time lucky
تا سه نشه بازی نشه.
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
سطح
14
 
ارسالی‌ها
622
پسندها
6,044
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
  • #43
business is business
حساب حساب است کاکا برادر.
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
سطح
14
 
ارسالی‌ها
622
پسندها
6,044
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
  • #44
You can’t see the wood for the trees.

آنقدر سمن است که یاسمن پیدا نیست
 
امضا : Deniz78

..•Mαηiα•..

کاربر نیمه فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
129
پسندها
1,668
امتیازها
15,073
مدال‌ها
3
  • #45
ابکشو نگاه کن که به کفگیر میگه سه تا سوراخ داری (یعنی به ایراد های خود توجه نکردن و به بقیه ایراد گرفتن)
 

MAHKAME _R

کاربر فعال
سطح
4
 
ارسالی‌ها
924
پسندها
11,935
امتیازها
34,373
مدال‌ها
3
  • #46

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • #47

مجموعه: دنیای ضرب المثل



 داستان ضرب المثل, ریشه ضرب المثل های ایرانی


داستان ضرب المثل شتر را خواستند نعل کنند قورباغه هم پایش را بالا آورد



کاربرد ضرب المثل:

«شتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بالا آورد»/ اندر احوال دخالت بیجا

بیشتر در مواقعی به کار می‌رود که فردی بدون آگاهی و دیدن جوانب یک کار، خود را به میان می‌اندازد و به قول معروف می‌خواهد عرض‌اندامی کند.



خلاصه‌ای از آنچه مصطفی رحماندوست در کتاب ضرب‌المثل خود آورده است را در اینجا می‌آوریم.



داستان ضرب المثل:

روزی جمعیت زیادی معرکه گرفته بودند و دور هم جمع شده بودند. دیگرانی هم که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

AmiRHaDi

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
52
پسندها
1,696
امتیازها
11,633
  • محروم
  • #48
ريشه "نوش جان" گفتن از كجاست؟

يكي از تعارفاتي كه خيلي استفاده مي‌شود «نوش جان!‌» است كه كمتر كسي معني آن را مي‌داند. و اكثرا همان معناى "گواراى وجود" را در ذهن دارند.

«نوش» از ريشه « اَ اُو شَه » اوستايي به معني «ميرا، ناپايدار، ناجاودان و غيرزنده» بوده و از صفات اهريمن است. در زبان اوستايي چند سنت منفي ساز وجود دارد كه با كمك آنها فعل يا صفتي معكوس مي‌شود. يعني صفتي اهورايي تبديل به صفتي اهريمني مي‌شود و بر عكس. يكي از اين سنتها يا به عبارتي شيوه دستوري، افزودن هِجايِ « اَ » به ابتداي صفت يا فعل مذكور است. در اينجا هم با همين روش كلمه اَاوشه به « اَ اَاوشَه »، به معني «ناميرار و زنده جاويدان» تغيير كرده است. بعدها در سير تغييرات زباني، اَ اَاوشَه به «اَن اَاوشَه » ، « اَنوشَه » و «...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

AmiRHaDi

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
52
پسندها
1,696
امتیازها
11,633
  • محروم
  • #49
"حرف مفت زدن" از کجا امد؟

در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف‌خانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگراف‌خانه بی‌مشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند.
ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هر چه می‌خواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیام‌هایشان به مقصد می‌رسد و به همین خاطر هجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند!
سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را فهمیده‌اند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Taban.-.frotan

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
245
پسندها
1,013
امتیازها
6,713
مدال‌ها
2
  • #50
#ضرب_المثل_های_فامیلی
قسمت اول

در خانه ی دایی شهروز با افتخار برای هفتمین بار مشغول تماشای جومونگ بودیم که ناگهان زندایی سمیه گفت:
_لادن مامان میخواد برای ما پیانو بزنه.
مامان بزرگ با نیشخند دم گوش من گفت:
_ایش ایش ایش...سوسکه بچش از دیوار بالا می رفت میگفت قربون دستو پای بلوریت.
لادن طبق معمول با بهانه های بنی اسرائیلی خودش را نجات داد که برادرش پیام وسط پرید و شروع به زدن نوایی گوش خراش کرد و دوباره مادربزرگ گفت:
_سیر به پیاز میگه بو میدی.
به یک دقیقه نکشید که خود دایی، پیام رو به زور از رو گیتار کَند و دوباره مادربزرگ زمزمه کنان گفت:
_آی شهروز با این بچه ها و کلاساشون،واقعا سه تا زدی!
مادر من درحالی که صدتی مادربزرگ را می شنید گفت:
_مامان بس کن سمیه میشنوه ناراحت میشه.
مادربزرگ گفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا