#ضرب_المثل_های_فامیلی
قسمت اول
در خانه ی دایی شهروز با افتخار برای هفتمین بار مشغول تماشای جومونگ بودیم که ناگهان زندایی سمیه گفت:
_لادن مامان میخواد برای ما پیانو بزنه.
مامان بزرگ با نیشخند دم گوش من گفت:
_ایش ایش ایش...سوسکه بچش از دیوار بالا می رفت میگفت قربون دستو پای بلوریت.
لادن طبق معمول با بهانه های بنی اسرائیلی خودش را نجات داد که برادرش پیام وسط پرید و شروع به زدن نوایی گوش خراش کرد و دوباره مادربزرگ گفت:
_سیر به پیاز میگه بو میدی.
به یک دقیقه نکشید که خود دایی، پیام رو به زور از رو گیتار کَند و دوباره مادربزرگ زمزمه کنان گفت:
_آی شهروز با این بچه ها و کلاساشون،واقعا سه تا زدی!
مادر من درحالی که صدتی مادربزرگ را می شنید گفت:
_مامان بس کن سمیه میشنوه ناراحت میشه.
مادربزرگ گفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.