عشق،
دُمَل همیشه نَبَرجای طبیعتِ آدمی ست
که هر شب با نیشتر گریه میترکد
و هر صبح دوباره با درد ورم میکند
آغاز آدمی نیازی به "دل" نداشت
تنها قراربود بخورد وبخوابد و بزایاند و ادامه دهد...
طبیعت آدمی نیازی به "عشق" نداشت
همانطور که تو نداری!
آدمی،
اندوهِ همیشه انتخاب شدن و انتخاب نکردن،
اندوهِ انتخاب کردن و انتخاب نشدن است!
و این نبرجایی های همیشه، همیشگی ست!
میدانی دوستم اگر داشتی
آنگونه که شایسته ی زندگی ست
تعریف جدیدی از آدمی می شد شویم؟!
تعریف جدیدی از خلاف جهت شنا کردن
و به کوری چشم دریا
به ساحل رسیدن!؟
تو میدانستی این ها را و رفتی؟!