شاعر‌پارسی اشعار حامد فدایی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 122
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
حال من عاليست بيا باور كنيم
لحظه ها را بعد از اين پرپر كنيم

اين جهان بي من جهاني كامل است
آنچه يك گندم نمي ارزد دل است

هركه آمد زخمي بر دل زد و رفت
دو سه روزي به دلم سر زد و رفت

دل ولي آرامشش را در تو يافت
هر چه رؤيا داشت با عشق تو بافت

گوشه مويت كه دل سنجاق شد
پادشاه مجلس عشّاق شد

دل به چال گونه هايت بسته دل
عاشق چشم تو گشته خسته دل

تو ولي شانه به موهايت زدي
دل من را زير پاهايت زدي

هرچه غم بود آمد و بر دل نشست
دل به زير بار اين غمها شكست

حال من عاليست بيا باور كنيم
لحظه ها را بعد از اين پرپر كنيم​
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
قيمت عشق مرا چرا نداني لعنتي
در كنار دل من چرا نماني لعنتي

حال دل بي تو خراب ، دل من در تب و تاب
تو بگو با دل من كه در چه حالي لعنتي

مستم از بوي تو و روي تو و موي تو جان
من خمارم كه تو خود ، جام شرابي لعنتي

جان من به لب رسيده بس كه از غم گفته ام
تو كجايي ، با كه هستي ، با كه شادي لعنتي

دل كه با هرچه غم است در عشق تو شد آشنا
آخر اي ديرآشنا از دل چه خواهي لعنتي

لعنتي ، شادي من حق من است ، من مي روم
هرچه غم خورده دلم بس است و كافي لعنتي​
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
ميداني...؟
گفته بودم هيچ چيز نيست
كه خنده هايت را از من بگيرد
كه تو را از من جدا كند
كه عشقت را سرد كند
كه آرامشت را از جانم ببرد

اشتباه بود

تو توانستي ، فقط خودت
 
آخرین ویرایش
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
هنوز هم
گاهگاهي بيدار مي شوم
در گرگ و ميش خواب و بيداري
احمقانه تر از پيش
خود را مي فريبم
" دوستم مي داشت"...
شيرين ترين رؤياي كاذب خوابم مي شوي

كاش قهوه حقيقت
اين تلخي ناب را نداشت...
كافه گرد كوچه باغ خاطرات خويش
اين را چه نيك يافته ام
كنار هر قهوه اي
همان طعم شكلات نعنایی
مفهوم كافه مي شود​
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
سرگيجه شبانه
رؤياي عاشقانه
امشب دوباره سر زد
در كوچه باغ مهتاب
چون چشمك ستاره
دوباره و دوباره
شعري بسان صهبا نازك و دلبرانه

مستي و مِي پرستي
مذهب عاشقان است
درياب باده درياب
اين رسم دلبران است
عشوه و غمزه و ناز
ترنّم سيمِ ساز ، محفل شاعرانه

قصه گيسوي يار
خمار چشم دلدار
لحن خوش آهنگ دوست
هر چه كه دارم از اوست
دنيا چه داند از من
شعرم شود زماني طنين اين زمانه​
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
رفتي و ندانستي...
محكم شدم در اين سختْ زمانِ بي تو بودن ها
گمان كردم...
سخت ترين سختي هاي نبودنت
آموختنِ زمان بي تو زندگي كردن هاست...
ندانستم...
دانستن اين حقيقت است ،
سخت ترين تجربه نبودنت

كه...
تو از پيش آموخته بودي زندگي بي من را ،
و من چه ابلهانه نگران بي من بودن هايت ،

آرزومند آرامشت بودم
 
آخرین ویرایش
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
من چو شعرم را به پايت ريختم
رنگ حسرت را به آن آميختم

من برايت شعر نو آورده ام
صد غزل شبيه تو آورده ام

بيت بيت شعر من از آن توست
چشمه هر بيت من چشمان توست

عطر تو دارد تمام شعر من
شد ز شعر من معطر انجمن

آرزوي من فقط عشق تو بود
دل من وابسته چشم تو بود

تو ولي آتش به قلب من زدي
شعله اي سوزان تو بر خرمن زدي

بعد تو سوخته دشت دل من
غير حسرت چه شده حاصل من؟

خسته ام از هرچه كه بود و نبود
تو بگو حاصل عشق تو چه بود؟​
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
عاشقت كه ميشوم
خدا دوباره دنيا را رنگ مي زند
ساز زندگي باز هم كوك مي شود
گذشته ها مي روند
آينده براي خود پرسه مي زند
و من در كوچه هاي اكنون...
فقط محو آواز شبگردان عاشقم

عاشقت كه مي شوم
چه بود و چه خواهد شد ،
همه غرق در بركه همين هنگام است
لحظه لحظه سرود شوق ميخواند زمان
زيبايي در عمق جهان جاري مي شود

عاشقت كه مي شوم
حتي خدا هم زيباتر است...​
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
عشق م**س.ت و عقل م**س.ت و هوش م**س.ت
م**س.ت گشته جان از آن آغوش ، م**س.ت

دوش يارم باده اي داده مرا
گشتم از آن باده اش از دوش ، م**س.ت

گرچه رؤيا بود و خواب و آرزو
عقل من گشته از آن ، مخدوش ، م**س.ت

عاشقي را عاقلان نشناختند
عاشقان ديوانه اند ، مدهوش، م**س.ت

عقل چون از عشق مي لافد ، بگو
نوشد از باده، شود خاموش ، م**س.ت​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
غروب كه مي شود
انگار...
خون دل عاشقان را
ميپاشند روي صورت خورشيد
سرخي زيبايش...
نويد دلتنگي عاشقانه شبانگاهي است

غروب كه مي شود
عاشقي هواي ديگري دارد...
واي اگر...
جمعه هم باشد​
 
امضا : SAN.SNI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا