متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

ادامه بدم؟


  • مجموع رای دهندگان
    12

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #961
من
جزیی از توام،
دیگر نه زمان و نه مرگ
هیچ یک عطش مرا
از سرچشمه ی وجود و خیالت
بی نیاز نمیکند...

#احمد_شاملو
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #962
برای قلبم چه طرحی بریزم
تا عاشقت نباشد؟
لبانم را چه بیاموزم
که تو را نبوسد
و طاقتم را
که دندان بر جگر بگذارد؟
به شعرم چه بگویم
که منتظرم باشد تا بعد؟
و حال آنکه روزی که تو را نبینم
بی نهایت است...

#نزار_قبانی
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #963
دردی عظیم دردی‌ست
با خویشتن نشستن
در خویشتن شکستن

#حمید_مصدق
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #964
کنون که سرمست عشق‌ام،
به عطرها علاقه‌مند شده‌ام.
پیش از این برایم اهمیتی نداشت که گل‌ها معطرند.
حالا عطرشان را چنان احساس می‌کنم که گویا چیزی تازه می‌بینم.
می‌دانم که آن‌ها پیش از این نیز معطر بوده‌اند، همان‌طور که می‌دانم خود من هم وجود داشته‌ام.
این‌ها چیزهایی‌ست که همه در ظاهر می‌دانیم.
اما اکنون آن‌ها را با نفس کشیدن از پس پشت‌سرم در می‌یابم.
اینک گل‌ها عطر دل‌پذیری دارند که می‌بویم‌شان.
حالا گاهی بیدار می‌شوم و می‌بویم پیش از آن‌که ببینم.

#فرناندو_پسوآ
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #965
تار‌های بی کوک و کمان باد ولنگار
باران را گو بی آهنگ ببار
غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه بی‌قرار
باران را گو بی‌مقصود ببار
لبخند بی‌صدای صد هزار حباب در فرار
باران را گو به ریشخند ببار
چون تار‌ها کشیده و کمان کش باد آزموده‌تر شود
و نجوای بی کوک به ملال انجامد
باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند
باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار

#احمد_شاملو
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #966
روی علف‌ها چکیده‌ام؛
من شبنمِ خواب‌آلود یک ستاره‌ام
که روی علف‌های تاریک چکیده‌ام
جایم اینجا نبود
نجوای نمناکِ علف‌ها را می‌شنوم
جایم اینجا نبود.

#سهراب_سپهری
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #967
و ميدونى، من به دست ها خيلى نگاه ميكنم. غريبه‌ان اين دست ها.
همه چى رو زود لو ميدن، پيرى اول از همه روى دست ها ميشينه.
ترس روى دست ها ميشينه.
وقتى عاشق ميشى، دست هات اول از همه عاشق ميشن ...

#ونسان_ونگوگ
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #968
با قیامِ سبزه ها از خاک
با طلوعِ چشمه ها از سنگ
با سلامِ دلپذیرِ صبح
با گریزِ ابرِ خشم آهنگ
سینه ام را باز خواهم کرد!!
همرهِ بالِ پرستوها
عطرِ پنهان مانده ی
اندیشه هایم را
باز در پرواز خواهم کرد.

#سیاوش_کسرایی
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #969
معشوقِ من
گویی ز نسل‌های فراموش گشته است

گویی که تاتاری
در انتهای چشمانش
پیوسته در کمینِ سواری‌ست
گویی که بربری
در برقِ پُر طراوتِ دندان‌هایش
مجذوبِ خونِ گرمِ شکاری‌ست

#فروغ_فرخزاد
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #970
زیرا که من
ریشه‌های تو را دریافته‌ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست

«_آیدا...؟ آیدای من؟
این جا بود؟ کنار من بود؟
این طعم دبش که روی لب‌های خودم احساس می‌کنم طعم آخرین بوسه‌ی اوست؟
این لالایی سکرآوری که مرا این طور مرا به خواب فرو برد، نفس او بود؟
زانوی او بود که گذاشت سرم را بر آن بگذارم؟
باور نمی‌کنم. آخر این خوشبختی خیلی بزرگ است؛ این یک رویاست!
در فراسوهای عشق، تو را دوست می‌دارم
در فراسوهای پرده و رنگ
در فراسوهای پیکرهایمان...

#احمد_شاملو
مثل خون در رگ های من
 
امضا : قند

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا