- ارسالیها
- 443
- پسندها
- 12,240
- امتیازها
- 31,113
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #151
[/THANKS]واقعا جای تعجب داشت تا کنون از دستش دیوانه نشده بود. روزی که به فرار او کمک کرد هرگز تصورش را نمیکرد با او به اینجا برسد. ابتدا فکر می کرد نووا یک پسر کم حرف با ظاهری غیر معمول میباشد که باید از او مراقبت کند؛ اما بعد از یک سال گذراندن زمان در کنار او نظرش کاملا تغییر کرد. نووا چندان دوست نداشت به مردم نزدیک شود ولی اگر خودش میخواست میتوانست خوش مشرب شود که این مورد در زمانی اتفاق میافتاد که طرف مقابل را برای کاری لازم داشت؛ پس با او گرم میگرفت و به شکل عجیبی که برای کریس قابل درک نبود آن افراد را به سوی انجام خواستهاش سوق میداد. به نحوی که آنان تصور میکردند خودشان از ابتدا با تصمیم خود دست به آن کار زدهاند. هوش او مثال زدنی بود و برای انجام هر کاری روش منحصر به فرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر