- ارسالیها
- 1,782
- پسندها
- 6,239
- امتیازها
- 27,173
- مدالها
- 14
- سن
- 19
- نویسنده موضوع
- #11
میرا، با پرویی تمام داخل شد و برای خالی کردن حرصش جوری هری را هل داد که اگر، هری تعادل خود را حفظ نکرده بود همانجا پخش زمین می شد.
هری زیر لب با عصبانیت زمزمه کرد. «روانی» و به دنبال میرا راه افتاد. میرا با چشمهای ریز شده، اطراف را بررسی می کرد که به ناگاه در جایش خشک شد.در چشم های سبز اش رنگ شیطنت جاری شدو لبهای غنچهایش از هیجان کش آمد. هری رد نگاه میرا را که گرفت، رسید به در سفید رنگ نیمه باز انباری، از حواس پرتیش حرصش گرفته بود و دلش میخواست داد بکشد، میرا زیادی فضول بود. از انهای که پی چیزی را اگر میگرفتند دیگر ول کن ماجرا نبودند و کچلت میکردند. سر قضیه تایموس هم اگر تایموس قدرتهایش را نشان نداده بود. میرا کل شهر را پر می کرد. میرا با شیطنت به هری نزدیک شد و با هیجان گفت:
- هی...
هری زیر لب با عصبانیت زمزمه کرد. «روانی» و به دنبال میرا راه افتاد. میرا با چشمهای ریز شده، اطراف را بررسی می کرد که به ناگاه در جایش خشک شد.در چشم های سبز اش رنگ شیطنت جاری شدو لبهای غنچهایش از هیجان کش آمد. هری رد نگاه میرا را که گرفت، رسید به در سفید رنگ نیمه باز انباری، از حواس پرتیش حرصش گرفته بود و دلش میخواست داد بکشد، میرا زیادی فضول بود. از انهای که پی چیزی را اگر میگرفتند دیگر ول کن ماجرا نبودند و کچلت میکردند. سر قضیه تایموس هم اگر تایموس قدرتهایش را نشان نداده بود. میرا کل شهر را پر می کرد. میرا با شیطنت به هری نزدیک شد و با هیجان گفت:
- هی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر