نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه توییت‌های رمانی

  • نویسنده موضوع SHIRIN.SH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 419
  • بازدیدها 11,151
  • کاربران تگ شده هیچ

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,260
پسندها
20,138
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #81
خواننده رمان:
- ما الان می‌دونیم این شخصیت، هیچ وقت قرار نیست بمیره! از جذابیت رمان کم شده.
- خب تو می‌دونی قراره زنده بمونه، ولی نمی‌دونی که قراره چطور زنده بمونه! شاید فقط یه چشم ازش باقی بمونه و به زندگی ادامه بده.
خواننده: خیلی ممنون قانع شدم :sisi3:
 

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,170
پسندها
155,800
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • #82
وقتی هم فیلمبازی و هم نویسنده:
- والتر وایت با همکاری اسکورپیون به وستروس حمله کرد و تاج و تخت را از ربیت پس گرفت.​
 
امضا : Death Stalker

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,260
پسندها
20,138
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #83
خواننده:
- تو اینو قبلاً کشتی، الان زنده شده باز
نکشیش!
- باشه.
- نکشیش!
- باشه.
- می‌گم نکشیش.
- باشه بابا.
*دو صفحه بعد رمان:
چهارتا چاقو از قلبش بیرون کشیدن و کرم‌های خاکی، از طریق زخم‌هاش و بعضی دیگه؛ با کندن گوشت بدن قربانی وارد بدنش شدن!​
 

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,170
پسندها
155,800
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • #84
مامانم در اتاق رو قفل می‌کنه و میگه:
- دیگه حق نداری بری کتاب بخری.
من با خیال راحت:
- هه، مگه چقدر می‌تونه سخت باشه؟!
*بعد از پنج دقیقه:
- این در کوفتی رو باز کنین، دیگه نمی‌تونم نفس بکشم، دارم می‌میرم، یکی بهم یه کتاب بده. قول میدم روزی فقط یه نخ کتاب بخونم​
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,260
پسندها
20,138
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #85
*کتابدار کتابخونه یه نگاه به من می‌ندازه، یه نگاه به ۱۴ تا کتابی که روی میز گذاشتم:
- همرو می‌تونی بخونی؟
- شک نکنید.
*هفته بعد:
- خسته نباشید اومدم کتابا رو تحویل بدم، دوباره ببرم!
کتابدار: :mellowsmiley: برو بردار مشکلی نیست​
 

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,260
پسندها
20,138
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #86
من:*شروع می‌کنم به نوشتن*
*کلمه کمی رو تایپ می‌کنم*
*دوباره جمله رو می‌خونم:
«لبخندی زد و کتی از جسد فاصله گرفت»
من: لعنت به کیبورد گوشی!​
 

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,170
پسندها
155,800
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • #87
داشتم موسیقی یکی از لحظات حماسی رمانم رو با دهنم در می‌آورم که یهو مامانم به در حموم کوبید و داد زد:
- ببر اون صداتو، دو ساعته رفتی حموم بیا بیرون دیگه.
حکم اشک‌هایی که با قطرات آب قاطی شده چیه؟!​
 
امضا : Death Stalker

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,260
پسندها
20,138
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #88
وقتی عاشق نوشتن هستی:
۱- خودت با مرگ شخصیت‌ها گریه می‌کنی.
۲- توی لحظات هیجان انگیز ضربان قلبت بالا می‌ره.
۳- پا به پای شخصیت زندگی می‌کنی.
۴- رمانت که تموم میشه انگار یه چیزی ازت کم شده.
نویسندگی یعنی خلق یه دنیای جدید که، خودتم با تصور کردنش حیرت می‌کنی!​
 

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,029
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #89
photo_۲۰۲۰-۱۰-۲۴_۰۱-۲۲-۲۶.jpgphoto_۲۰۲۰-۱۰-۲۸_۰۱-۲۴-۰۹ (2).jpgphoto_۲۰۲۰-۱۱-۰۴_۱۳-۳۴-۴۱.jpg
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,029
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #90
photo_۲۰۲۰-۱۱-۰۴_۱۳-۳۴-۵۸.jpgphoto_۲۰۲۰-۱۱-۲۱_۰۸-۳۵-۵۵.jpgphoto_۲۰۲۰-۱۲-۲۳_۲۳-۵۹-۵۴.jpg
 
امضا : SHIRIN.SH

موضوعات مشابه

عقب
بالا