متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

فیلمنامه‌ی سریال فیلمنامه سریال ماشین تحریر شیگاکو: مردان انقلاب | Aramesh کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع *Adonis*
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 665
  • برچسب‌ها
    کیدراما
  • کاربران تگ شده هیچ

*Adonis*

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
196
پسندها
5,737
امتیازها
20,833
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام حق
نام فیلم‌نامه: ماشین تحریر شیگاکو: مردان انقلاب
نام نویسنده: Aramesh کاربر انجمن یک رمان
ژانر: #اکشن #جنگی #عاشقانه #درام

خلاصه فیلمنامه:
من دختری از... آمده‌ام که...
از کجا آمده ام آمدنم بحر چه بود؟
به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم؟
مادر جون سول دخترش رو ول می‌کنه تا سرنوشت شومشون دوباره تکرار نشه!
اما من اومدم تا از همون سرنوشت جلوگیری کنم!
اگه گذشته تغییر کنه آینده هم تغییر می‌کنه؟


همیشه دانای کل بودم. دانای کلی که همه چیز رو می‌بینه، همه چیز رو می‌بینه اما هیچ قدرتی نداره
نمیتونه از اونایی که می‌خواد محافظت کنه! نمیتونه جلوی حوادثو بگیره!
اما الان فرق می‌کنه! الان منم شدم یکی از همین حوادث..
شدم دانای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : *Adonis*

*Adonis*

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
196
پسندها
5,737
امتیازها
20,833
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #2
سکانس یک قسمت یک :میدان شهر
دختر جوان دستانش را روی سرش می‌گذارد و با گنگی اطرافش را می‌نگرد.
- اینجا چه خبره؟ من کجام؟
همانطور سرش را به چپ و راست می‌چرخاند و اطراف را نگاه میکند. هیاهوی بزرگی در شهر بود. مردم زیادی درحال جیغ کشیدن بودند و فرار میکردند. سربازان ژاپنی هم با تیر و تفنگ دنبالشان میکردند. اما مردمی هم آن لابه‌لا بودند که با پوشیدن لباس ژاپنی، دردسرها را از خود دور کردند و به راحتی زندگی میکردند.
دختر بلوز ابی و شلوار جین به تن داشت و موهای صاف و مشکی اش دورش ریخته بود. گنگ بود و با چشمان گرد اطراف را نگاه میکرد.
(دوربین با سر و صداهای مردم اما با حرکت تند غوغای اطرافش را نشان میدهد)
صدای جیغی از نزدیکی میشنود و مردی از پشت سر فریاد میزند:
- برو کنار
دختر روی زمین می افتد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : *Adonis*

*Adonis*

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
196
پسندها
5,737
امتیازها
20,833
مدال‌ها
8
  • نویسنده موضوع
  • #3
سکانس دوم قسمت اول: شب شده و کوچه پس کوچه های شهر تاریک و خلوت است.
دختر همان لباس ها و همان سر و وضع قبلی را دارد با این تفاوت که خاکی و دودی شده. اتشی که راه انداخته لباسش را اندکی سوزانده و موهایش نامرتب روی سرش ریخته.
در کوچه بن بست و کوچکی قرار دارد که تاریک و خلوت است. تنها نوری که میرسد از ابتدای کوچه است. در ورودی یک خانه از پهلو و داخل کوچه است که داربست قرمزی جلویش قرار گرفته. دختر با دستش به داربست تکیه میدهد.
- من چرا از سئول سر در اوردم؟

همان لحظه مغازه چاپخانه روزنامه:
پسر با سختی خود را به شیشه مغازه میزند. پاهایش توانایی راه رفتن ندارد. دوستش از مغازه او را میبیند و بیرون می اید و مانع افتادنش میشود.
- جی هون حالت خوبه؟ بیا بریم داخل خون ریزی داری.
دو پسر وارد مغازه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : *Adonis*

موضوعات مشابه

عقب
بالا