متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

  • نویسنده موضوع Ghazaleh.Sh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 135
  • بازدیدها 2,445
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #61
دلاوران بی نام، بی ادعاترین مردان ایران
سالها پیش هنگام فتح خونین شهر، در بین مدافعین به جا مانده نیروی دریایی ج.ا.ا، اتفاق عجیبی افتاد.
"بی سیم چی" ناخدا صمدی، فرمانده مدافعین خرمشهر بر اثر انفجار، دست راستش رو از دست میده.
سریعا با بند پوتین دستش رو میبنده و دست قطع شده رو میزاره داخل کوله پشتی اش و به ماموریت ادامه میده.
ناخدا صمدی وقتی متوجه میشه ازش میپرسه چرا دست قطع شده ات رو گذاشتی توی کوله؟
و اون بیسیم چی قهرمان جناب قالندی میگه نمیزارم حتی دست دشمن به اون قطعه قطع شده دستم برسه. بعد از سالها ناخدا صمدی و اون بی سیم چی شجاع و قهرمان در استان اردبیل دیدار میکنند.
تماشا کنید و خضوع و خشوع مثال زدنی دو جنگجوی قهرمان رو مقابل هم نظاره کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #62
پدر رفتگری به دخترش گفت به کسی نگو پدرت رفتگر است چون تو را مسخره می کنند!
دختر عکسی از خودش و پدرش در فضای مجازی منتشر کرد و نوشت پدر من رفتگر است و او تمام غرور من است!
من پدرم را خیلی دوست دارم! او نباشد بهداشت نیست، او نباشد امکان زندگی شهری نیست، دستهای او بهشتی هست، من بر خود می بالم که او یک اختلاسگر چفیه پوش نیست!
ُمهر بر پیشانی ندارد که مال مردم را بخورد و حق و ناحق بکند!
روزی او پر برکت و حلال است! در کار خود ریا و تظاهر نمی کند!
او بی آزار ترین مردم هست و کسی در کنارش احساس ناامنی نمی کند!
نه امضایش خانه ای را خراب می کند و نه روابطش بیت المال را خالی می کند!
هر چند حقوقش ناچیز است، ولی چون در رزقش عشق هست او را با حقوق نجومی عوض نمی کنیم!
آری او یک مهندس پاکیزگی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #63
هیچ‌وقت به خیرات و پخت غذا برای اموات اعتقاد نداشته‌ام.
تصور اینکه من در دنیای زنده‌ها غذای مورد علاقه رفتگانم را بپزم و خیرات کنم بین آدم‌ها تا با خوردنش به روح رفتگانم برسد یک جورهایی غیرمنطقی می‌آید. درست مثل اینکه هیچ وقت نتوانستم قبول کنم کسی که می‌میرد تمام می‌شود و تمامیتش را از دنیای زنده‌ها می‌برد.
چون معتقدم هیچ آدمی تا زمانی که یاد و خاطره اش در ذهن و قلب دیگران حک شده، نمی‌میرد، از بین نمی‌رود.
اما درست با همین اعتقاد به نمردن و نرفتن‌شان بارها و بارها نشسته‌ام سر مزارشان و با گریه‌هایم استخوان‌هایشان را در گور لرزانده‌ام.
و باز هم درست با همین اعتقادی که به پخت غذا و خیرات ندارم سالی یکی دوبار برایشان غذا می‌پزم و خیرات می‌کنم و وقتی به رسم مامان زیر لبی تکرار می‌کنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #64
زندگیتان را با بقیه مقایسه نکنید تا شاد باشید
در ۱۹۷۰ ریچارد ایسترلین نکته جالبی را مطرح کرد:
اگر وضعیت اقصادی یک جامعه از حد رفاه اولیه ارتقا پیدا کند، ثروتمند شدن بیشتر آن جامعه تاثیری در شادکامی افراد ندارد.
ایسترلین دلیل این عدم تغییر شادکامی را با مفهوم مقایسه اجتماعی توضیح داد،
او گفت اگر افراد به صورت فردی افزایش سرمایه پیدا کنند چون از بقیه ی افراد برتری پیدا می کنند شادکامی بیشتری خواهند داشت
اما اگر همه ی افراد جامعه ارتقا پیدا کنند دیگر این تفاوت به چشم نمی آید و حس برتری تجربه نمی شود
به زبان ساده اگر وضعیت مالی شما تنها در میان دوستان و خویشاوندان تان افزایش پیدا کند موجب شادکامی شما خواهد شد(حس برتری)، ولی اگر همه ی اطرافیان شما همراه با خودتان ارتقا مالی پیدا کنند دیگر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #65
می دونی محاله یه روز صبح یکی درِ خونه رو بزنه یه جعبه بگیره جلوی آدم و بگه بفرما حال خوب
حال خوب ساختنیه.
دست کن ته خورجین دلتنگیا و زخما و بالا پایینای زندگیت، یه کم حال خوب از توش بکش بیرون.
نمیگم آسونه
نمی گم اشتباه نکن، زمین نخور، اشک نریز، کم نیار
نمی گم همیشه‌علی بی غم باش
اصلا غم واسه اینه که به آدم عمق بده.
به قول یه بنده خدایی که می گفت درست بعد از اتفاق بود که فهمیدم اون لحظه ها که خنده میسر بود باید از ته دل و با صدای بلند می خندیدم، چه حیف که کم خندیدم
اونایی که از عمق زخم هاشون شادی بیرون کشیدن قدر لحظه لحظه‌ی زندگی رو بیشتر دونستن.
در لحظه هایی که امکان حال خوب رو داری حضور داشته باش، براش سنگ تموم بذار.
دنیا همیشه بلبشوئه، بهونه واسه دلگیری زیاده و فرصت کم
فقط خودتی که می...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #66
آرام باش عزیز من، آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌هایمان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته‌ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری ، طالع می‌شود...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #67
متأسفانه من نمی‌توانم فحش و ناسزا بدهم و خیال می‌کنید که مثلا ناتوانی در فحش‌دادن چیز خوب و مرغوبی‌ست؟
یا این گزاره را در جهت تحسین و توجیه خودم نوشته‌ام؟
خیر؛ ارزش یک‌کار زمانی واضح و مبرهن است که قادر به انجامش باشی، اما انجامش ندهی.
متاسفانه چون من هیچ مهارتی در ناسزاگویی ندارم، مراعاتِ کلامی‌ام هنر و ارزش خاصی ندارد.
من فحش‌دادن بلد نیستم و امشب که داشتم از زور غصه و خشم به خودم می‌پیچیدم، فکر کردم فحش‌دادن در خلوت شخصی بخش عظیمی از خشم درونیِ ویران‌کننده‌ات را کم می‌کند و اصلاً تو را به ارگاسم روحی و تجربه احساس دل‌خُنکی می‌رساند.
و خب عزیزانم؛ اگر شما بلدید راحت و بدون رودربایستی با خودتان بدو بیراه نثار عالم و آدم کنید، چند-هیچ از منی که حسرتِ چندتا بدوبیراه معمولی را دارم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #68
زندگی مانند درست کردن چای میماند:
✳ خودبینی ات را بجوشان'
✳ نگرانی هایت را تبخیر کن '
✳ غم هایت را رقیق کن '
✳ اشتباهاتت را از صافی بگذران'
✳ و آن وقت طعم خوشبختی را بچش
✳ آنچه "خداوند"میدهد"پایانی"ندارد و آنچه "آدمی"میدهد"دوامی" ندارد،
زندگیتان پراز داده های "خداوند" باشد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #69
گاهی تنها چیزی که مرا به زندگی پیوند می‌دهد
فراموشی دنیاست...
یک استکان چای،
نسیمی آفتاب زده
و یک موسیقی آرام
چیزی شبیه به صدای تو...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #70
امروز ساعت ۶ و ۱۰ دقیقه‌ی صبح که گرسنگی از خواب بیدارم کرد و مجبور شدم توی تاریک و روشن هوا یک لقمه‌ی کوچک نان و پنیر برای خودم دست و پا کنم، یک لحظه نگاهم قفل شد روی روشنی بالکن کوچک خانه و نورهای کوچک‌تری که از زیر پرده، چشمان نیمه بازم را روشن می‌کردند.
بعد یادم افتاد به روشن‌ترین خاطرات دوران کودکی‌ام.
صبح‌هایی که اولین رگه‌های نرم خورشید می‌افتاد روی پشه بند پشت‌بام خانه‌ی پدربزرگ و یکی یکی از خواب بیدارمان می‌کرد.
بعد هر کدام با یک بالش و پتو به زیر بغل، قطار میشدیم و پله‌ها را پایین می‌آمدیم و بعد زیر باد خنک کولر آن موقع‌ها یک گوشه‌ای ولو می‌شدیم وباز به خواب می‌رفتیم .
یادم افتاد به صبح‌های خانه‌ی پدربزرگ که از درخت انگور توی حیاط آویزان می‌شدیم و برگ‌های سبز و تازه را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا