متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها خاطرات خانه‌ی پدری

  • نویسنده موضوع Ghazaleh.Sh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 135
  • بازدیدها 2,439
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #71
‍ یک ‍ پسر چینی مقیم ایران از دختران ایرانی و روابط خصوصیشان فیلم میگیرد و در یوتوب منتشر میکند! این پسر چینی مقیم ایران ویدیوهایی از روابطش با دختران ایرانی منتشر میکند و میگوید ارتباط با دختران ایرانی خیلی راحت است و به آسانی او را به خانه شان دعوت میکنند، اما به او خسیس میگویند...
تعدادی از فیلم هایی که در یوتوب از او موجود است نشان می‌دهد که او مخفیانه از روابط خصوصی ش با دختران ایرانی فیلم گرفته است. بسیاری به زبان چینی و انگلیسی در زیر پست های او نوشته اند که قرار نبوده این فیلم ها منتشر شود!
پنجاه ویدیو منتشر کرده، که چند نفر از این دختران هم کمتر از هجده سال سن دارند! اگر همچین سواستفاده ای در یکی از کشورهای اروپایی اتفاق افتاده بود در همان هفته های اول بازداشت شده بود اما سه ماه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #72
من شب‌ها هنوز هم خواب آن خانه‌ را می‌بینم
خانه هزار متری گلکاری شده
چهار اتاق در طبقه‌ی اول داشت
در طبقعه‌ی بالا سه اتاق مخصوص پذیرایی که بروجردی‌ها به این نوع اتاق‌ها شبستان می‌گویند
بین دو اتاق و شبستان یک سه دری کوچک بالا بود
و یک انباری کوچک که به آن صندوقخانه می‌گفتیم
حیاط دویست متری آجری که یک حوض بزرگ در وسطش قرار داشت
حیاط سه تا پله می‌خورد تا به باغ بزرگی وارد میشد
و سمت راست دو تا سه دری بزرگ با شیشه‌های رنگی قرار داشت
توی باغ با انواع درخت‌های شاه‌توت، خرمالو، زردآلو هر سال میوه می‌دادند
و قسمتی از باغ هم چمنکاری شده بود و چهار بید مجنون روی چمن‌ها سایه می‌انداخت...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #73
مشابه این تصویر را چندین بار دیده ام . دانش آموزانی که به شکرانه برگزاری غول لعنتی کنکور ، تمام کتاب های درسی و کمک آموزشی را ریخته اند توی خیابان یا سطل زباله .
راستش را بخواهید بعضی از کتاب ها انقدر نو و گرانقیمت بودند که من ، منی که نه کنکور دارم نه بچه کنکوری دلم نیامده و جمعشان کرده ام شاید به درد کسی بخورد
احتمالا شما هم مقایسه های بین نسل سوخته خودمان و بچه های نسل جدید را زیاد شنیده اید
این که ما چقدر کمبود امکانات داشتیم و اینها چقدر وفور نعمت دارند . اینکه همین کتابهایی که اینها راحت انداخته اند کنار سطل زباله برای کنکوری های زمان ما حکم کیمیا داشت و دست به دست می چرخید .
اینکه ما کتابهای درسی را دور نمی ریختیم و خیلی هایمان هنوز خیلی هایش را توی انباری خانه هایمان نگه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #74
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #75
پدرم همیشه میگفت اگه خواستید با شخصی دوستی کنید با فردی دوس باش که خانواده اصیل داشته باشه، ندید بدید نباشه
همیشه این توی ذهنم بود وانجامش میدادم و هروقت با آدمای ندیدبدید نشست و برخاست کردم تهش ضربه خوردم
ندید بدید های پول، زن، شهوت، قدرت
آدمایی که چشمشون رو فقط خاک گور پر میکنه، آدمایی که تصور میکنن چون دوتا مثل خودشون ازشون تعریف میکنه تهش هستن
این آدما خودشون میدونن هیچی نیستن و توی خلوت با حقارت خودشون کلنجار میرن
و برای پوشوندن این صفت به بقیه آسیب میزنن ، اینارو کاریشون نداشته باشید
فقط ندیدشون بگیرید، انگار درختن و بی تفاوت باشید در قبالشون.
اونوقت هرروز می میرند و هیچوقت نمیتونن به هیشکی بگن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #76
مردی در ماه رمضان نه نماز می خواند و نه روزه می گرفت اما هر شب راس ساعت برای سحری بیدار می شد.
همسرش می گفت مرد حسابی تو که
نه روزه میگیری و نه نماز می خوانی این سحر بیدار شدنت برای چیست؟
مرد در پاسخ می گفت: نماز که نمی خوانم، روزه هم که نمیگیرم، می خواهی سحر هم بیدار نشوم و کاملا کافر شوم !؟
حکایت مسئولان ما هم همین است. این وضع آب و خشکسالیمان است.
این وضع برقمان است که تابستان نیامده لیست جیره برق برایمان فرستاده اند.
این وضعیت بورسمان است که سرمایه مردم پودر شد.
این وضعیت مسکن و اجاره خانه است. این وضعیت تورم و گرانی است.
این وضعیت فرهنگی و هنریمان است.
این وضع ورزش و سرگرمیمان است. این وضعیت رسانه و تلویزیونمان است. این وضعیت جنگلها و محیط زیستمان است.
این وضعیت پرونده های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #77
‍ ‍ مردان بزرگ صنعت ایران....

‍ سرنوشت مردی که خودکار را به ایران آورد...
داستان زندگی علی اکبر رفوگران ، موسس کارخانه خودکار و عطر #بیک یک تراژدی تمام عیار به حساب می‌آید زیرا سرانجامش بساتر تلخ‌تر از آن دسته مردان اقتصاد ایران شد که در آغاز انقلاب اموالشان را مصادره کردند و برای همین داستان زندگی او را باید از انتها به ابتدا خواند...
مردی که روزگاری میخواست بزرگ‌ترین «کارخانه تولید نوشت‌افزار» خاورمیانه را در همین خاک تاسیس کند ولی در نهایت حاصل کارش 80 ضربه شلاق و خانه‌نشینی شد....
پدر رفوگران در بازار تهران حجره داشت و او هم در حجرۀ پدرش کار میکرد و شبانه درس میخواند اما از همان ابتدا دنبال ایده‌های نو بود..
یکروز زمانی که هنوز مداد و خودنویس ابزار نوشتن بودند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #78
امروز خواهرم یه درسشو 14 گرفت و کلی خوشحال بود که پاس شده
مامانمم بهش گفت آفرین مهم اینه خوشحال بشی حالا چه با 14 چه با 20!
یادمه چند سال پیش که من همسن خواهرم بودم ۱۸ میشدم جرئت نداشتم بگم
حتی اسم هنرستان رو نباید میاوردم و فقط رشته های نظری و درحالی که استعدادم توی هنر بود تجربی خوندم
الان خواهرم هنرستانه و مامانمم همیشه بهش میگه چه تصمیم درستی گرفتی و تجربی خوندن من اشتباه بوده...!
بچه های اول همیشه حکم راه باز کن رو دارن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #79
عکس بچه غازها را فرستادم توی گروه پنج نفره‌مان‌‌، گفتم :
از وقتی غاز نر متوجه شده جوجه‌ها سر از تخم در آورده‌اند، مدام می‌آید جلوی لانه می‌ایستد و هی می‌خواهد از باریکه باز مانده در سرش را داخل ببرد.
گفتم انگار شور و ذوق دیدن زن و بچه‌اش را دارد.
نگار ،وسط قلب و بوس هورای خوشحالی دیدن بچه غازها، روی آخرین پیامم ریپلی کرد و نوشت:
آخی شبیه بابای من.
گروه پنج‌ نفره‌مان در سکوت غرق شد، نه بوسی آمد، نه قلبی. انگار هر پنج نفرمان انگشتی برای تایپ نداشتیم.
همه می‌دانستیم که وقتی نگار خودش را سپرده بود به زور و همت مادرش تا سرش را از رحم بدهد بیرون، پدرش را همراه زنی دیگر گرفته بودند.
ما می‌دانستیم پدرش نه روز تولدش که هیچ‌وقت دیگر برای دیدنش نیامده .
گروه در سکوت خود داشت جان می‌داد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx

Ghazaleh.Sh

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,010
پسندها
5,319
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • نویسنده موضوع
  • #80
یکی بیاید دستم را بگیرد
و مرا ببرد به سالهای خیلی دور
می خواهم بیست و چند سالگیم
را توی یک خانه ی 50_40 متری
درست وسط شهر بگذرانم...
و خانم خانه ی مردی باشم
که جز من و مادرش زن دیگری
توی زندگیش نبوده...
که شاید حلقه ی ازدواجمان را
فقط روز عروسی دستش کرده
باشد اما تعهدش را روزی هزاربار
برای عالم و آدم جار می زند... برگردم عقب
که وقتی توی صف قند و شکر
کوپنی تکیه داده ام به دیوار
به مردی فکر کنم که
نسبت نزدیکی با "کوه" دارد...
می خواهم برگردم به عقب
و زن زندگی مردی باشم
که خیلی "دوستت دارم" گفتن را
بلد نیست اما خوب می داند
کجای قلبم را لمس کند
که روی ابرها راه بروم
می خواهم بروم به روزهایی
که بینی عمل شده و سیکس پک
و ماشین شاسی بلند
و رابطه های بی هویت
و دوستی های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nyx
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا