• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های مینویسم تا بماند | ainaz8360 کاربر انجمن یک رمان

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21
زندگی از من میخواهد که فراموشت کنم ،
‌من در این دنیا فقط تو را میخواهم ،
و تو فقط خود را … !
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
در قهوه‌ی زندگی ام
شکر می ریزم تا شاید خنده هایم شیرین تر شوند.
با این حال زندگی را دوست دارم و
آن را با هر کسی نمی‌خواهم .
حتی وقتی از دستم می‌رود ، در این دنیا به کسی دیگر فکر نمی‌کنم .
من آن قدر بزرگ هستم که با هر نسیمی ، آن را حس نمیکنم .
من خیلی چیزها را می‌خواهم ، از جمله ، تو را ، از همه چیز می‌خواهم !
تو به من می‌گویی که چرا به زندگی ام نمی‌رسی ؟
من برای تو چیزی را می‌خواهم که برای تو نیست .
تو می‌گویی آن چه را می‌خواهی ، می‌شود ، من برای تو و تو برای من !
وقتی که مرا در زندگی تنها بگذاری ، من تمام تلاشم را می‌کنم که به تو برسم .
تو فقط می‌خواهی مرا از زندگی ام خارج کنی!
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #23
قهوه ای تلخ
به تلخی لب های
دروغگویت
که مرا هر روز بی شرمانه
زنده به گور می کنند !
به تلخی لبانت
که مرا از یاد می‌برند !
به تلخی نگاه ‌های
بی لیاقتم
که مرا بی نصیب می‌گذارند !
به تلخی صدای
محکمت چشمانت
که مرا بی صدا می‌کنند !
به تلخی نگاه ‌های
پر از غرورم
که مرا بی اعتنا می‌کنند !
به تلخی حرف ‌های
بی قرارم …
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #24
نمیدانم در کدامین دادگاه میتوانم از زندگی شکایت کنم دلم گرفته است ؛
دلم برای خودم تنگ شده است !
دیگر نه میتوانم فریاد بزنم که از زندگی خسته شده‌ام ،
نه میتوانم سکوت کنم و نه میتوانم حرف نزنم .
خدایا چرا نباید از زندگی سیر باشم ؟!
خدایا چرا باید فراموش کنم که من زندگی میکنم ؟!
خدایا چرا نباید از زندگی بیزار باشم ؟!
خدایا چرا باید از تو بترسم ؟!
خدایا تو از اینکه من را به حال خود رها می‌کنی چه لذتی می‌بری؟
خدایا چرا باید به این زندگی ادامه دهم؟!
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #25
امروز همان روزیست که تکه های شکسته قلبم وجودش را پاره پاره میکند.
دیگر احساسی باقی نمانده که دل بسوزانم ، آن هم برای کسی که قلبم در دستان خودش خرد شد .
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #26
کاشکی بد نشود، آخر این قصّه بد!
تو به من گفتی که به جای تو کسی می‌آید ؟
تو به من گفتی که چرا ؟
تو خود این قصه‌ی بد !
کاش می‌شد که تو را با دل من جا بکنم
وبه یک بوسه‌ی شیرین و به یک شعر غزل ، جا بکنم
کاش با دیدن چشمان تو بی جان بشوم
و به یک بوسه‌ی شیرین همه دنیا بشوم
در دلت عشق فراوان بشود ، کاش که من
جای تو ، در دل تو ، جای تو ، اینجا بشوم
کاش میشد که تو را ، با دل خود من باشم
جای تو ، در دل من ، جای تو ، آنجا بشوم
دل من ، دل تو ، جای دل من باشد
تو مرا ، جای خودت ، جای خودت ، جا بکنی
من به این عشق تو ، محتاج شدم ، بی تو ، چرا ؟
تو مرا ، جای خودت ، جای خودت ، جا بکنی
 
آخرین ویرایش
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #27
باید از داروی تلخ خواب عاقبت بر زخم بیداری نهم مرهم
بر آنم تا چو شمع از خود برون آرم که نشکافم
ز جوش گریه‌ام هر کس که شد هشیار ، بیداری
به هر جا هست چون پروانه می گردم سر و گردن
اگر دارم سر و گردن ز زلف یار بیداری
به ‌هر جا هست‌، می‌گردد به ‌گرد من‌، سبک جولان
اگر ‌دارم ‌سر و گردن ز زلف‌یار بیداری
مرا از بی‌خودی‌، هر شب ‌به ‌خواب خوش‌، ‌بیاوَر
که من دارم ز چشم پرخم و خمار بیداری
به‌ هر جا هست‌، می‌گردد به ‌گرد من‌ ، سبک جولان
اگر دارم سر و گردن ز زلف یار بیداری
به جز ‌روی تو در آیینه‌ی دل هر که را بینم
نمی‌بینم به جز رخسار دلدار بیداری
ز شوقت ‌هر ‌شبی تا روز بر دارم سر و گردن
اگر دارم سر و گردن ز زلف یار بیداری
 
آخرین ویرایش
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #28
به جز ‌روی تو در آیینه‌ی دل هر که را بینم نمی‌بینم
اگر دستم رسد بر دامن وصلت ، نمی‌گیرم !
وگر جانم رسد از لعل تو بر جان نمی‌گیرم !
‌اگر چه در پی دیدار تو گشتم ، نمی‌یابم !
ولی در دیده‌ی من غیر تو جانا نمی‌بینم …
 
آخرین ویرایش
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #29
خانه ام که تاریک می‌شود...
درد می‌رقصد میان رگ هایم،
خون می‌چکد از پشت پلکانم،
و مرگ...
در مغز استخوانم تا نوک انگشتانم جان می‌گیرد...
این است قصه‌ی خانه‌ی تاریک من!
مرگ در بطن من جان می‌گیرد و جان مرا نمی‌گیرد...!
این است قصه‌ی خانه‌ی تاریک من !
که می‌بینم ، می‌شنوم ، به یاد می‌آورم … !
مرگ را در پس ثانیه‌ها میشنوم ... !
من در این خانه‌ی تاریکم ،
و در این تاریکی ،
لحظه‌ای که تنها صدای تپش قلبم به گوش می‌رسد ،
لحظه‌ای که اشک از دیدگانم می‌غلتد و سرازیر میشود ،
لحظه‌ای که دل به وسعت غم‌ها می‌تپد ،
لحظه‌ای که از عمق جان فریاد می‌زنم ،
لحظه‌ای که می‌خواهم از پشت پرده‌ای تاریک ، بی صدا بخوابم ،
لحظه‌ای که از دریچه‌ای که به روی همه‌ی پنجره‌ها باز است ، به خواب میروم …
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,134
پسندها
15,427
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #30
به دنبال نگاهت این اتاق را وجب می‌کنم ،
تا هر روز به یاد تو باشم ؛
هر روز که می‌گذرد بیشتر به تو نزدیک می‌شوم ،
تا هرچه که در دل دارم و در وجود دارم در آن پنهان کنم !
من به هر یک از اینها که می‌نگرم می‌بینم که در آن لحظه چقدر به تو نزدیک شدم !
 
امضا : AINAZ.R

موضوعات مشابه

عقب
بالا