نقد همراه نقد همراه رمان فاصله‌ها خفته‌اند | Nafiseh.Karevan / توسط شورای نقد

[N.Karevan❀]

~بسم رب النور~

با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «فاصله‌ها خفته‌اند» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[*Soheyla*]

#پست۹
باد کم‌جانی که می‌پیچد، موهای حالت دار پیشانی‌اش را در صورتش رها می‌کند. ( می‌تونی اینجا کمی توصیفاتت رو بیشتر کنی، کلافگی ترانه از آشفتگی موهاش روی صورتش رو می‌تونی به قلم بکشی.)
طبق عادت؛ با انگشت سبابه، ابروی پهنش را می‌خاراند. حصار سفیدرنگ جلوی راه پله‌ را کنار می‌دهد و چند پله‌ی کوتاه را از میان درخت یاس و انار طی می‌کند.( کمی می‌تونی توصیف مکانت رو بسط بدی اون‌طوری مخاطب فضای زنده‌تری رو می‌تونه توی ذهنش تصور کنه)
- اما تو باید قول بدی. من...مطمئن کنی!
همان‌طور که صندل‌های چرمی‌اش را بر سرامیک کف حیاط می‌زند، لحظه‌ای می‌ایستد.(می‌تونی حالت صورت ترانه رو اینجا توصیف کنی... لحظه‌ای شوکه، متعجب،...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[MELO]

"نقد همراه رمان فاصله‌ها خفته‌اند"

پست پانزدهم

فصل دوم: تسلیِ خیال
قفل در که می‌چرخد، آقای رحیمی صحبت‌هایش را بلندتر ادامه می‌دهد.
- این‌جا که می‌بینی، از نوسازترین ساختموناییه که واسه خانم دکتر پیدا کردم...خانم دکتر بفرما جلوتر ببین پسند می‌کنی.
ترانه شال طوسی رنگش را مرتب می‌کند، محکم قدم بر می‌دارد و فضای مطب را از نظر می‌گذراند. کنار میز چوبی سفید رنگ منشی که مقابل در اصلی مطب است، می‌ایستد. پنجره‌ی نسبتاً بزرگ دیوار سمت چپ، توجه‌اش را جلب می‌کند. صدای کفش‌های پاشنه بلند میخی‌اش در میان صحبت‌های آقای رحیمی و دایی‌‌اش به گوش می‌خورد. همان‌طور که (دسته‌ی کیفش) کیفش را روی شانه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[RahaAmini]

پست 19
- آره به نظرم مناسب بود، یه سری وسیله هم تا الان سفارش دادم باید هماهنگ بشه تحویل بگیرم. فقط نمی‌دونم منشی رو چی‌کار کنم.
رعنا پوست لبش را می‌جود و رو به افسانه سری تکان می‌دهد. مبل‌های اینجا یه چیزی کمه! جنس مبل/ چینش/ رنگ را دور می‌زند و کنار ترانه روی راحتیِ چرم تک نفره رها می‌شود. نگاهش بین افسانه و ترانه می‌گردد و مردد لب می‌زند:
- افسانه نظرت چیه به مینا بگیم؟ بنده خدا چند وقت پیش سفارش کرد.
- مینا کیه؟
افسانه گوشی درحال زنگش را با کلافگی کنار می‌اندازد. رعنا چپ‌چپی حواله‌اش می‌کند این جمله و حتی جمله قبل کوتاهه. هم قابل بسط هستند و هم قابل ادغام. رو به ترانه کمی خم می‌شود و انگشتان...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[N.Karevan❀]

رهای قشنگم Raha.Amini
سهیلای عزیزم ☆Soheila_zahedi☆
ملورین جان MELO

ممنون از نقد پربار و مفیدتون، نکات گفته شده حتما ویرایش خواهند شد و موارد رو لحاظ خواهم کرد
خسته نباشید.