شاعر‌پارسی اشعار لاله تذکری

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 173
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,913
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
حس ظریف شعر سرودن فدای تو
صدها غزل نشسته در آن چشمهای تو

من یک درخت خسته و دلداده ام ، بزن
بر پیکرم تبر ، که بیفتم به پای تو

حالا که مرگ آخر دنیاست قبل از آن
بگذار عاشقانه بمیرم برای تو

بگذار پشت خاطره ، در چشم تو اگر
اشکی نشست گریه کنم من به جای تو

زیبا ! من از تمام هستی فقط تو را...
بي شك همیشه خواسته ام از خدای تو
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,913
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
در رنج چشمهای تو تسلیم کیش و مات
بازی به سر رسیده کم آورده سومنات

دیوانه کرده دلهرۀ رفتنت مرا
دیوانه تر بیا که لبت را ... و بعد کات

می خواهمت حسودتر از هر زنی که در
عمق دلت نشسته در آنسوی چشمهات

آرامش مرا زده بر هم نگاه تو
این عشق فاعلات و مفاعیل و فاعلات

عاشق تر از همیشه کمین کرده ام بخند
لبخند تو تقدس عشق است در هرات
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,913
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
مباد باز ، از اينجا كبوترم برود
به چشم هاي خودم باز بنگرم برود

خيال بودن سبزش دوباره پربكشد
به راحتي ، شبي از لاي دفترم برود

براي اينكه بماند سپرده ام به دلم
ببارد و نگذارد كه از برم برود

ولي چه فايده دارد ترانه ، بگذاريد
ميان فاصله حالا كه پرپرم برود

دلم گرفته فقط من به اين خوشم وقتي
در آستانه غمها شناورم برود

رها كنيد مرا در ميان غم ، شايد
زمان كه بگذرد از یاد و باورم برود

شكستني ترم از شيشه سنگ لازم نيست
خدا كمك كند اين عشق از سرم برود

مجال عاشقي از من گذشته بگذاريد
كه بي تفاوت از اين شعر بگذرم برود
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,913
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
شکفته شهد هزاران عسل به لبهایت
چه دیدنی است شکوه غزل به لبهایت

تمشک و حشی و انگور م**س.ت – روییده –
مَفاعِلن فَعلاتُن فَعَل به لبهایت

به سوی چشم تو حی علی الصلات که باز
شکفت غنچۀ خیر العمل به لبهایت

پر است از ملکوت بهار ، شهدی که
شبانه ریخت عزوجل به لبهایت

تو را که از نفس گندم آفرید افتاد
نگاه وحشی من از ازل به لبهایت

چقدر خوب و تماشایی و دل انگیز است
دوباره سجده لات و هبل به لبهایت
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,913
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
آدم گنه کرد و من افتادم در این آتش
از شاخه حالا جای گندم هی بچین آتش !

ققنوس های شعر من در کهکشان جاریست
هرسو خدایا آسمان آتش زمین آتش

اینجا به باران اعتباری نیست وقتی که
می بارد از چشمان خیس یاسمین آتش

چیزی در این شعرم کم است آخر بیا بگذار
در جای خالی عشق ، تنها جانشین آتش

تاوان جرم دیگری سهم دل من شد
داد از همین یک درد از این عشق اولین آتش

کارت فقط سوزاندن دل بود و بس ، بی رحم
آخر چه کردی با منِ شاعر ببین ... آتش !
 
امضا : SAN.SNI

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا