شاعرغیرپارسی اشعار فریدریش نیچه

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 127
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,910
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
فرا تر از آدمی و حیوان
فرا تر روئیدم،
و سخن می گویم
کسی را با من سخنی نیست.
بس بالیدم و
بس بلند
چشم به راهم؛ چشم به راه چه؟
بارگاه ابر ها، بس نزدیک است به من
چشم به راهِ نخستین آذرخشم!
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] AINAZ.R

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,910
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
به نیم روز،
هنگامی که تابستان از کوه‌ها بالا می‌رود
کودک با چشمان خسته و ملتهب؛
لب وا می‌کند به سخن،
ما امّا تنها سخن گفتن او را می‌بینیم.

نفس‌اش چون بیماری به شمار می‌افتد
به شمار می‌افتد
در شبِ تب.
کوهسار یخ‌زده، صنوبر و چشمه
نیز پاسخ‌اش را می‌دهند،
ما امّا پاسخ‌شان را می‌بینیم.
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] AINAZ.R

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,910
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
شب است؛
اکنون چشمه‌های جوشان همه‌گی
بلند آوا‌تر سخن می‌گویند.
و روانم نیز، چشمه‌ای جهنده است.

شب است؛
اکنون بیدار می‌شوند ترانه‌های دلدادگان
و روانَم نیز نغمه‌ی دلداداده‌ای است.
نا آرامی، آرام ناشدنی‌یی در من است
که می‌خواهد بانگ بر آورد.
آزمندی به عشق
که خود نیز گویای زبانِ عشق است.
روشنی‌ام من !
آه، کاش شب می‌بودم !
اما این خود، تنهایی من است
که در روشنایی محصورم.
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] AINAZ.R

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,910
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
زندگی را با رغبت زیستن؛
انگاره‌ای که ناگزیری با آن در اُفتی!
از این رو، می‌آموزمت که
سر بر کشی!
می‌آموزمت که
فرونگری!
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] AINAZ.R

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,910
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
با شوخ طبعان
نیک می‌توان شوخی کرد؛
آن که غلغلکی ست
به سادگی می‌توان غلقلک‌اش داد.
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] AINAZ.R

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,910
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
اگر آزادانه مجال انتخابم بود،
با رغبت جایی بر می‌گزیدم،
در میانه‌ی بهشت؛
و ترجیحاً
جلوی درگاه آن!
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] AINAZ.R

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,910
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
جهان، آرام نمی ماند
شب، روز روشن را دوست دارد
«من می خواهم» طنین خوشی دارد؛
و خوش تر از آن
«من دوست می دارم»
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] AINAZ.R

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,910
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
چشم های آرام
به ندرت دوست می دارند؛
اما وقتی عاشق می شوند
آذرخشی از آن ها بر می جهد
هم چنانکه از گنج های طلا،
آنجا که اژدهایی از حریم عشق
پاسداری می کند.
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] AINAZ.R

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,910
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
دیگر بار، پیش از آنگه بکوچم
و نگاهم را به بالا بردوزم،
دست هایم را بلند می کنم
به سوی تویی که از او گریزانم
و به شکوهمندی،
می ستایمش در محرابی در سویدای دلم
که هماره
صدای او را
طنین می افکند.
و بر پیشانی اش این کلام درخشان نقش است؛
به خدای ناشناخته
از اویم، گرچه تا این دم
در جمعی خ**یا*نت ورز مانده ام؛
از اویَم من و دام هایی می نگرم
که به ستیزه وامی داردَم،
می خواهم بگریزم و
خود را به ناگزیر به خدمتگزاری اش کنم.
ای ناشناخته!
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] AINAZ.R

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا