- تاریخ ثبتنام
- 17/4/21
- ارسالیها
- 229
- پسندها
- 1,098
- امتیازها
- 6,613
- مدالها
- 8
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #21
***
با لذت حلقههای دود سیگار برگش را از دهان بیرون میفرستد و به نالههای مرد گوش میسپارد.
- ق...قربان غلط کردم...خوا...خواهش میکنم به من رحم کنید.
آنقدر محکم به صندلی چسبیده است که اجازهی کوچکترین تکان خوردنی ازش سلب میشود.
دانههای عرق از سر تاسش بر روی پیشانیاش فرود میآیند و گلویش از فرط تشنگی میسوزد.
در آن فضای تاریک چهرهی آرامش که غرق در دود و مه سیگار است، رعب و وحشت را مهمان جان مرد میکن و سکوت نفرت انگیزش دلهرهاش را شدت میدهد. صدای تقتق کفشهایش حاکی از جلو آمدنش است، لبخندی را چاشنی لبهای نه چندان نازکش کرده و فیلتر سیگارش را درست در وسط پیشانی مرد خاموش میکند. نعرهای که سر میدهد دیوارهای خانه را به لرزه وا میدارد و برق شرور چشمانش در آن اتاق تاریک و نمور...
با لذت حلقههای دود سیگار برگش را از دهان بیرون میفرستد و به نالههای مرد گوش میسپارد.
- ق...قربان غلط کردم...خوا...خواهش میکنم به من رحم کنید.
آنقدر محکم به صندلی چسبیده است که اجازهی کوچکترین تکان خوردنی ازش سلب میشود.
دانههای عرق از سر تاسش بر روی پیشانیاش فرود میآیند و گلویش از فرط تشنگی میسوزد.
در آن فضای تاریک چهرهی آرامش که غرق در دود و مه سیگار است، رعب و وحشت را مهمان جان مرد میکن و سکوت نفرت انگیزش دلهرهاش را شدت میدهد. صدای تقتق کفشهایش حاکی از جلو آمدنش است، لبخندی را چاشنی لبهای نه چندان نازکش کرده و فیلتر سیگارش را درست در وسط پیشانی مرد خاموش میکند. نعرهای که سر میدهد دیوارهای خانه را به لرزه وا میدارد و برق شرور چشمانش در آن اتاق تاریک و نمور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش