- تاریخ ثبتنام
- 17/4/21
- ارسالیها
- 229
- پسندها
- 1,098
- امتیازها
- 6,613
- مدالها
- 8
سطح
9
- نویسنده موضوع
- #51
***
دستش را از دست پرویز خان که با چشم های حریص بهش زل زده بیرون میکشد. آنقدر حس انزجار دارد که گویی دستش نجسی ای را لمس کرده است .
- کارت عالی بود امشب واقعا لذت بردم. خوب حال اون مردک عرب رو گرفتی! اگه به سفارش بالا دستی ها نبود ... بگذریم.
دستش را روی شانهی پهن تیرداد میگذارد. تیرداد با خود می اندیشد اگر آن مرد یک مهرهی سوخته نبود باز هم با او اینگونه برخورد میکرد؟
- به زودی ترتیب یک ملاقات رو میدم.
به تکان دادن سرش اکتفا میکند آنقدر خشمگین است که میترسد زبان باز کند و این مرد و تمام حاظرین آن محفل فساد را به باد ناسزاهایش بگیرد. بدون کوچکترین تغییری در چهره ی سردش به همراه به ظاهر بادیگاردهایش که هر دو از ستوان های اداره هستند با گام های بلند مسیر خروج را در پی میگیرد...
دستش را از دست پرویز خان که با چشم های حریص بهش زل زده بیرون میکشد. آنقدر حس انزجار دارد که گویی دستش نجسی ای را لمس کرده است .
- کارت عالی بود امشب واقعا لذت بردم. خوب حال اون مردک عرب رو گرفتی! اگه به سفارش بالا دستی ها نبود ... بگذریم.
دستش را روی شانهی پهن تیرداد میگذارد. تیرداد با خود می اندیشد اگر آن مرد یک مهرهی سوخته نبود باز هم با او اینگونه برخورد میکرد؟
- به زودی ترتیب یک ملاقات رو میدم.
به تکان دادن سرش اکتفا میکند آنقدر خشمگین است که میترسد زبان باز کند و این مرد و تمام حاظرین آن محفل فساد را به باد ناسزاهایش بگیرد. بدون کوچکترین تغییری در چهره ی سردش به همراه به ظاهر بادیگاردهایش که هر دو از ستوان های اداره هستند با گام های بلند مسیر خروج را در پی میگیرد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش