متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار حامی شریبی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 224
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
در مدار چشم
آفتاب
در عبور
از وسوسه ی تشنگی
باران را
صدا نکرد
در شعاع زمان
برای تکرار نبضش
به رویای دریا
اعتنا نکرد
معصومیت چشم ستاره ها
تمام نگفته هایش بود
وقتیکه به دندان گرفت
دستهایش را
گرگ شب
به تنهاییش نگاه نکرد
تنها دغدغه اش
شقایقی بود
که از لبهایش
باران را
شنید
می سوخت از این زخم
که چرا
لبهایش ابری نبود
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2
تمام خوابهای
شبانه اش را
سقط میکند
زنی
که ترجیح میدهد
برای زندگی
در آینه
ماه
بماند
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
بیا
برای مترسک دلم
قصه بگو
کلاغ …
ازآن همت
- سی -
مرغ
ازآن
اتفاق داغ
راستی
چرا ؟؟؟
زمین
پرازبغض
و
سایه های کینه اش
بزرگ شده
چه آشی پخته ….
انسان
برای
انسان
چه بوی بدی
میدهد
این
یک وجب
روغن
داغ !!!
کلاغ

 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
از فواره ی لبت
واژه مینوشد
برای گیلاسی
که در حیاط خلوت
سینه اش کاشته
بود مادرم
کاش
معجزه کند
معصومیت لبت
وگرنه
تمام ایمانش را
سر میبرد
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
این روزها
نمیشود
به هم سایه ها
اعتماد کرد
روبروی آینه ایستاد
برای چشمهای بسته
شمع روشن کرد
کسی باورش
طراوت پنجره را
نمیفهمد
برای دستهایی
که تکیه زده اند
به چترها
باران دعا کرد
به کوچه هایی
که هرگز
ستاره ای را
خواب ندیده
ماه را
صدا کرد
قهوه ی تلخت را
تا آخر بنوش
نمیشود
برای دیدن
فال بزرگ دنیا
به چشم تنگ نظر
فنجان
اکتفا کرد
 
امضا : SAN.SNI

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #6
از خواب
که
بیدار شدم
زمان
با
عجله رفته
بود
و
من
چقدر
جا مانده
بودم
کسی کفشهایم را
خبر کند.
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #7
بگو با کدامین ستاره
میشود
تا خودم را برگردانم
مثل اینکه
در وزیدن دوباره ی
تقدیر
درشب بی ماهی
گم شدم
و
در گریز از خودم
انگار
این چراغهای سوگوار
مرا …
به
آفتاب
نمی رسانند .
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #8
در گلوی باد
فاخته ای می خواند
که
در سینه اش
جنگلی می سوزد
که
سرانجام همه ی
عاشقانه هایست
به شیوه ی
مرگ .
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #9
تمام خوابهای
شبانه اش را
سقط میکند
زنی
که ترجیح میدهد
برای زندگی
در آینه
ماه
بماند
 
امضا : Kalŏn
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #10
عروسان
مرگ
می رقصند
و
ش*ر..اب شادی را
قصابی می نوشد
که
کر
است .
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا