نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

طنز خانوادگی

  • نویسنده موضوع A.R دخترآتش
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 646
  • بازدیدها 15,896
  • کاربران تگ شده هیچ

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #291
به دوس دخترم زنگ زدم ...

اونم با هندزفری حرف میزد که اگه کسی اومد تو اتاقش بگه دارم آهنگ گوش میدم.....

گرم حرف بودیم که مامانش در اتاقشو باز کرد اومد تو
گف با کی حرف میزنی؟
دختره هم گفت با هیشکی، آهنگه
مامانم گف بده گوش کنم ببینم



هیچی دیگه الان نیم ساعته دارم
آی بری باخ بری باخ میخونم...

مامانشم داره میرقصه

اصن یه وضعیه*-*
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #292
به مامانم میگم مامان چرامنوداداشم هیچوقت توسرما،سرمانمیخوریم؟
میگه چون بچه بودیدهروقت ازحموم درتون میاووردم میزاشتمتون جلوپنکه
بدنتون مقاوم شده
نوکرتم ننه:|:))
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #293
مامانم سرنمازداشت دعامیکرد
وارداتاق ک شدم بااخم ی نگابم کردبعدبغض کرد:/
مظلومانه دوتادستشوبالاگرف گف همینه خدا خودِ نکبتشه/=
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #294
آخرین باری که سوپرایز شدم تولد 6 سالگی دخترعموم بود که مامانم گفت بیزحمت یبار دیگه شمعا رو روشن کنید ممد هم بیاد فوت کنه*-*
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #295
عاقا دیروز وقت نهار مامانم، من و داداشمو صدا کرده میگه:




بیاید ببینم کی چی می خوره.

حالا ما با هزار امید فکر می کنیم چند نوع غذا داریم





رفتیم اونجا دیدیم 2 نوع غذا هست.

نیمرو با رب ، نیمرو بی رب*-*
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #296
قبل عید مامانم بهم گفت ۱۰،۰۰۰ تومن بهت
میدم شیشه های پنجره خونه رو تمیز کن منم قبول کردم.
داشتم شیشه ها رو تمیز میکردم یهو ی خانم مسن از تو خیابون گفت: ننه چقدر میگیری شیشه ها رو تمیز کنی؟؟!
یهو مامانم از اون یکی پنجره گفت: زیاد نمیگیره خانم من بهش ۱۰،۰۰۰ تومن دادم!


هیچی دیگه الان شیشه های پیره زن رو تمیز کردم،
دارم میرم خونه دخترش هم تمیز کنم.
یه عالمه هم بهم لباس کهنه داده!!!
کلن مسیر زندگیم عوض شد/=
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #297
من که خوابم میبره مامانم یه لحاف کرسی ۲۰۰ کیلویو
از ارتفاع ۲ متری زارت میندازه روم
پشت بندشم بابام که مثلا حواسش نیست پامو لگد میکنه
بعد که من مثل جن زده ها از خواب میپرم!







دوتایی با هم میخندن میگن :
پدر سوخته الکی خودشو به خواب زده
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #298
مهمون اومده
مامانم می خواست ظرف میوه رو بچینه یه موز از یخچال


یکی دیگه از کابینت یکی از فر اجاق گاز یکی از ماشین ظرفشویی و...

تااااا بالاخره ده دوازده تا موز جور کرد!


ینی اگه باندهای مواد مخدر اینجوری کار کنن هیچ وقت متلاشی نمیشدن/=
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #299
خواب بودم بابام اومده پامو قلقلک می ده،
فک کردم داداشمه بهش گفتم:نکن پدرسگ!

بابام عصبانی شد وبه مامانم گفت:خانوم بیاوببین که پسرت به باباش میگه پدرسگ!

مامانمم که تازه بیدارشده بود وتوباغ نبودگفت:غلط کرده پدر سگ خودشه*-*
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #300
‏- مامان سر نماز:
الله اکبر
- چایی؟
- الله اکبر
- آبجوش؟
- الله اکبر
- تلفن؟
مامان بعد نماز: میگم از سفره افطار عکس بفرستین برای دایی :|
 
امضا : mobina84

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا