نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

طنز خانوادگی

  • نویسنده موضوع A.R دخترآتش
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 646
  • بازدیدها 15,896
  • کاربران تگ شده هیچ

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #301
رفتیم خواستگاری بعد مامان دختره گفت:
دختر منو از کجا دیدین؟

مامانم گفت:
والا نیم رخش پروفایل واتساپش بود،
اون یکی نیم رخ هم پروفایل تلگرامش بود،
دستاشم تو لاین دیدیم،
پاهاشم تو اینستا...

چسبوندیم به هم خوشمون اومد دیگه اومدیم خواستگاری*-*
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #302
چقدر همه با ماماناشون تو اینستاگرام خوبن.
پس این مامانایی که می‌گفتن سر تخته بشورنت و صداشون می‌کردی مامان، می‌گفتن یامان کجان؟

+ مامان من تنها بازمانده‌س؟
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #303
‏ما همون نسلی بودیم که مامانمون وقتی از معلم کتک می‌خوردیم میگفت دستش درد نکنه ای کاش بدتر میزد/=
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #304
یه بار از دم درِ یه خونه ای رد می شدیم، من بلند بلند با ذوق
گفتم: وای مامان بیا ببین بوی بابابزرگ میاد اینجا!
.
مامانم یه پس گردنی زد بهم و گفت:
آبرویزی نکن کصافط ...
بوی تریاکه -___-
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #305
تعداد دفعاتی که مادرم منو تهدید به حلال نکردن شیرش کرده



از تعداد دفعاتی که به من شیر داده بیشتر شده/=
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #306
تازه چشم‌ها رو لیزیک کرده بودم یه خواستگار عینکی واسم اومد، به مامانم گفتم نه عینکی دوست ندارم

مامانم گفت تا دو هفته پیش می‌گفتی مامان، می‌رفتی سمت بابات/=
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #307
یعنی امکان نداره پیش مامانت یه آهنگ رو از حفظ بخونی برنگرد بگه:


کاش درساتو هم همینجوری حفظ بودی!
 
امضا : mobina84

Ālbā

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
187
پسندها
2,581
امتیازها
13,813
مدال‌ها
11
  • #308
نمیفهمم چرا مامانم منو از آشپزخونه صدا میزنه من راحت میشنوم ولی من که جواب میدم نمیشنوه.
- نرگس
- بله
- نرگسس
- بلهه
- نرگسسسسسسسسسسسسسسسس
- بلهههههههههههههههههههههههههههههههه
- مگه کریییییییییی
- :budo:
 
امضا : Ālbā

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #309
‏یدفعه م ناراحت بودم، مامانم اومد گفت ناراحتى؟ گفتم بله، گفت ناراحت نباش و رفت. کمر مشاوره هاى دنیا جهت رفع افسردگى شکست.
 
امضا : mobina84

mobina84

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,259
پسندها
20,382
امتیازها
42,073
مدال‌ها
19
  • #310
تو بحث با مامانم وقتی هیچی نمیگم میگه "ها چیه حرف نداری" و ادامه میده حرف خودشو میزنه تا چند ساعت
اگه هم چیزی بگم میگه "خیلی بلبل زبونی میکنی" بازم حرف خودشو ادامه میده
کلا حرف خودشو ادامه میده
 
امضا : mobina84

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا