- تاریخ ثبتنام
- 30/3/17
- ارسالیها
- 2,520
- پسندها
- 63,847
- امتیازها
- 66,873
- مدالها
- 50
- سن
- 25
سطح
43
- نویسنده موضوع
- #11
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
شیرینی کافه میراث و حال حامد شاید کمی از تلخیهای تیرمستی بکاههآخرش گریم گرفت با تموم مقاومتم ...
قهر چرا؟ بلاک چرا؟ یه پایانه دیگه:(باهات قهرم فاطمه
با اینکه تیرمستی رو نخوندم ولی اشکمو درآوردی که
چرا انجمن گزینه بلاک نداره؟
اصلا عررر
درست خداحافظی نکردیم همانطور که درست هم سلام نکردیم!
وای فاطمه:)))
وای بر تو بشر. این چی بود نوشتی؟ حس کردم از شوهر نداشتهم جدا شدم. مثلا توی کافه میراث نشستم دارم از اون یادداشتها مینویسم، البته اگه نجوای سر به هوا شیر کاکائوی زویا رو نریزه روی کاغذام، سالم میمونن و میتونی بخونیشون.
و مثل همیشه عاشق پایانت شدم. تو همونقدری که میدونی چطور باید قصه رو شروع کرد، همونقدرم خوب میدونی چطور باید تمومش کرد.
میدونی چه قصههایی رو باید بین اشک و لبخند معلق بذاری، کدوما رو جای جوهر برای نوشتنش از اشک استفاده کنی، از اونجایی که پایان شاد ازت ندیدم در مورد پایان خوش نوشتنت چیزی نمیگم. اما...
مهدیه عزیز، تا باشه از این هوسها برنامههانگاهت دوستداشتنیه. لطف داریکاری میکنید آدم هوس کنه همه رمانای شما رو بخونه البته من تاربیصوت رو خوندم فقط یادم رفت لایک کنم و به شدت دوسش دارم و تو برنامم هست که کافه میراث هم بخونم...
باید بگم قلمتون عالیه