متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

واژه تاپیک جامع لغات و واژه‌های زبان انگلیسی

  • نویسنده موضوع YEGANEH SALIMI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 1,337
  • کاربران تگ شده هیچ

YEGANEH SALIMI

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
19
 
ارسالی‌ها
2,799
پسندها
9,473
امتیازها
33,973
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1
سلام و احترام به کاربران عزیز انجمن یک رمان. ضمن تشکر از شما بابت فعالیت در تالار زبان، لطفا تمامی ارسالی‌ها و پست‌های مربوط به واژه‌ها و لغات زبان انگلیسی را در این تاپیک ارسال فرمایید و از ایجاد تاپیک‌های مشابه و تکراری، خودداری کنید.
با تشکر از همکاری شما

مدیریت تالار زبان انجمن یک رمان
 
امضا : YEGANEH SALIMI

YEGANEH SALIMI

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
19
 
ارسالی‌ها
2,799
پسندها
9,473
امتیازها
33,973
مدال‌ها
30
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #2
لغات مربوط به سبزیجات:

Leek
تره

Spinach
اسفناج

Mint
نعناع

Parsley
جعفری

Radish
تربچه

Basil
ریحان

Cress
شاهی

Celery
کرفس

Cabbage
کلم

Lettuce
کاهو

Fenugreek
شنبلیله

Garlic
سیر

Fennel
رازیانه

Artichoke
کنگر

Spearmint
پونه

Dill
شوید
 
امضا : YEGANEH SALIMI

Maedeh.z

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
224
پسندها
913
امتیازها
5,213
مدال‌ها
7
  • #3
مخفف های چت انگلیسی

WYWH:Wish you were here
کاش پیشم بودی

DYLM:Do you love me?
دوستم داری؟

IMU:I miss you
دلم واست تنگ شده

KEY:kiss for you
بوس برای تو

QT:Cutie
گوگولی،بانمک

BAE:Before anyone else
عشقم

OMW:On my way
توی راهم

TTYL:Talk to you later
بعدا باهات صحبت میکنم

BRB:Be right back
الان برمیگردم

LOL:Laygh out loud
با صدای بلند خندیدن

IDK:I don't know
من نمیدونم

B4:Before
قبل
 
امضا : Maedeh.z

W-XixI

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
423
پسندها
14,799
امتیازها
32,573
مدال‌ها
19
  • #4
work
کار کردن

play
بازی کردن

walk
راه رفتن

run
دویدن

drive
رانندگی کردن

fly
پرواز کردن

swim
شنا کردن

go
رفتن

stop
ایستادن

follow
دنبال کردن

think
فکر کردن

speak /say
حرف زدن/ گفتن

eat
خوردن

drink
نوشیدن

kill
کشتن

die
مردن

smile
لبخند زدن

laugh
خندیدن

cry
گریه کردن

buy
خریدن

pay
پرداخت کردن

sell
فروختن

shoot
شلیک کردن (تفنگ)

learn
یاد گرفتن

jump
پریدن

smell
بو کردن

hear (a sound)
شنیدن (یک صدا)

listen (music)
(مثلاً به موزیک)گوش کردن

taste
چشیدن

touch
لمس کردن

see
(مثلاً یک پرنده) دیدن

watch (TV)
نگاه کردن (مثلاً تلویزیون)
 

Maedeh.z

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
224
پسندها
913
امتیازها
5,213
مدال‌ها
7
  • #5
اسامی حیوانات

Turkey
بوقلمون

Swan
قو

Squirrel
سنجاب

lizard
مارمولک

Deer
گوزن

Rat
موش صحرایی
 
امضا : Maedeh.z

Maedeh.z

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
224
پسندها
913
امتیازها
5,213
مدال‌ها
7
  • #6
چند فعل مربوط به آشپزی
Grate
رنده کردن
Slice
بریدن
Peel
پوست کندن
Whisk
هم زدن
Boil
جوشاندن
Fry
سرخ کردن
Grill
کباب کردن
Bake
پختن
 
امضا : Maedeh.z

Maedeh.z

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
224
پسندها
913
امتیازها
5,213
مدال‌ها
7
  • #7
۵ صفت اخلاقی به انگلیسی

Stubborn :لجباز

Spoiled:لوس

Stingy:خسیس

Folksy:خاکی ،خوش مشرب

Charming:دلربا
 
امضا : Maedeh.z

Maedeh.z

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
224
پسندها
913
امتیازها
5,213
مدال‌ها
7
  • #8
روزهای هفته به انگلیسی

Monday:دوشنبه

Tuesday:سه شنبه

Wednesday:چهارشنبه

Thursday:پنج شنبه

Friday:جمعه

Saturday:شنبه

Sunday:یکشنبه
 
امضا : Maedeh.z

Maedeh.z

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
224
پسندها
913
امتیازها
5,213
مدال‌ها
7
  • #9
صفت های متضاد در انگلیسی

Same همانند
Different متفاوت

Clean تمیز
Dirty کثیف

Dry خشک
Wet خیس

Far دور
Near نزدیک

Alive زنده
Dead مرده

Best بهترین
Worst بدترین

Bitter تلخ
Sweet شیرین

Calm آرام
Nervous عصبی
 
امضا : Maedeh.z
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Hanaaa

Maedeh.z

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
224
پسندها
913
امتیازها
5,213
مدال‌ها
7
  • #10
لغتهای کاربردی در مورد شهرها و موارد مربوطه در انگلیسی
.
city
شهر
.
town
شهرک ،شهر کوچک ،قصبه حومه شهر،شهر
معمارى : خرده شهر
قانون ـ فقه : شهر کوچک
.
capital
پایتخت
.
Country/ Country side
خارج از محدوده شهری
.
metropolis
کلان شهر
.
big city
شهر بزرگ و شلوغ
.
large city
شهر بزرگ و پهناور
.
small town
شهرک کوچک
.
village
روستا
.
hamlet
دهکده
.
settlement
مستعمره
.
center
مرکز
.
downtown
مرکز شهر
.
outskirts
حومه/ حول و حوش
.
suburb
حومه شهر/ بیرون شهر
.
region
ناحیه
.
district
منطفه
.
neighborhood
همسایگی، مجاورت
.
Crowded city
شهر شلوغ
.
urban areas
محدوده های شهری
 
آخرین ویرایش
امضا : Maedeh.z
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Hanaaa

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا