- ارسالیها
- 1,504
- پسندها
- 27,864
- امتیازها
- 48,073
- مدالها
- 21
- نویسنده موضوع
- #1
سلام عزیزدلسلااااااااااااااااااامممممممم به حدیث قشنگم
واله...
سرشار از حس بد خوب :)
عشقی که واله سختیاش و به جون خریده و خوشبختی معشوق رو به خودش ترجیح میده...
همون طور که قبلاً گفتم از اون یکی رمان بیشتر دوستش دارم چون احساسات به شدت ملموس تر و قشنگ تره ... یکم شخصیت پردازی نیاز به کار داره :)
در کل واقعااااااا واقعااااااا دوستش دارم و از خوندنش لذت میبرم
موفق باشی عزیزکمممم
سلام رهاجان =)سلام سلامممم
من خيلييييييييي از بخش مقدمه و خلاصه داستان خوشم اومئ خيلي باحس بود
حتمااااااا عزيزمممسلام رهاجان =)
خوشحالم که واله تونسته نظرت رو جلب کنه
ممنون که وقت گذاشتی در ادامه هم همراهم باش!
سلام
من فقط اومدم اعتراض خودم رو به گوش برسانم
چرا همچین رمان قشنگی رو با همچین شخصیتی مخلوط کردهاید؟
یک عالمه حس توی رمان قشنگتون هست که آدم رو از خودش جدا نمیکنه ولی من برای شخصیت واله کلی انتقاد دارم
اخه چرا باید بخاطر یک عشق همچین فداکاریهایی بکنه؟!
درسته که شوهرش پشتشه ولی خب من با شخصیتش اصلا کنار نمیام
ولی واقعا توصیفات احساساتتون آدم رو برای لحظه از داستان جدا نمیکنه و بینظیره
اعتراض بنده تمام شد و مشتاقانه در صف انتظار پارتهای جدیدم
موفق باشد
خب...خب...
ببین کی اینجاست؟ منباورت میشه؟
خب بریم سر اصل مطلب:)
رمان تو، بذار بشمارم،۱،۲،۳،۴
اوکی چهارمین رمانی هست که باهاش ارتباط گرفتم، با این که غم درونش کلافم میکنه ولی غمش رو هم دوست دارم! اینجاست که میگن: (کرم از خود درخته)
ولی به دور از شوخی یکی از نویسنده های هستی که دلم میخواد تا انتها رمانش رو دنبال کنم چون قلمش عجیب جذبم میکنه.
پ.ن: این جذب کردن تاوان دادن داره، بزار کتاب شعرم از راه برسه تا منم این جذب رو تلافی نمایم
موفق باشی، امیدوارم کاغذی شدن واله رو...