شاعرغیرپارسی اشعار پابلو نرودا

  • نویسنده موضوع AINAZ.R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 53
  • بازدیدها 1,254
  • کاربران تگ شده هیچ

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,099
پسندها
15,407
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #51
به آرامي آغاز به مردن مي‌ كني

اگر سفر نكني

اگر كتابي نخواني

اگر به اصوات زندگي گوش ندهي

اگر از خودت قدرداني نكني

به آرامي آغاز به مردن مي‌كني

زماني كه خودباوري را در خودت بكشي

وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند

به آرامي آغاز به مردن مي‌كني

اگر برده‏ي عادات خود شوي

اگر هميشه از يك راه تكراري بروي

اگر روزمرّگي را تغيير ندهي

اگر رنگ‏هاي متفاوت به تن نكني

يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكني

تو به آرامي آغاز به مردن مي‏كني

اگر از شور و حرارت

از احساسات سركش

و از چيزهايي كه چشمانت را به درخشش وامي‌دارند

و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند

دوري كني

تو به آرامي آغاز به مردن مي‌كني

اگر هنگامي كه با شغلت ،‌ يا عشقت شاد نيستي ،

آن را عوض نكني

اگر براي مطمئن در نامطمئن خطر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,099
پسندها
15,407
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #52
باد ، اسب است

گوش کن چگونه مي تازد

از ميان دريا ، ميان آسمان

مي خواهد مرا با خود ببرد ، گوش کن

چگونه دنيا را به زير سم دارد

براي بردن من

مرا در ميان بازوانت پنهان کن

تنها يک امشب

آنگاه که باران

دهان هاي بيشمارش را

بر سينه دريا و زمين مي شکند

گوش کن چگونه باد

چهار نعل مي تازد

براي بردن من

با پيشاني ات بر پيشاني ام

دهانت بر دهانم

تن مان گره خورده

به عشقي که ما را سر مي کشد

بگذار باد بگذرد

و مرا با خود نبرد

بگذار باد بگذرد

با تاجي از کف دريا

بگذار مرا بخواند و مرا بجويد

زماني که آرام آرام فرو مي روم

در چشمان درشت تو

و تنها يک امشب

در آن ها آرام مي گيرم عشق من


((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,099
پسندها
15,407
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #53
هر وقت کور شوم

شعري مي نويسم و مي گويم

به آرزويم رسيدم

به آرزويم

به تـو نه

تو از آرزوهايم رفته اي

و حس بدي دست ميکشد روي سرم

سرم را که مي چرخانم

ميبينم روز هايي که چشمانم را سياه تر مي کنم

عاشق تــــــــــر مي شوي

و حس بدي که روي سرم دست کشيده بود ابر سياه باران زايي ميشود

که هر لحظه قطره ي سياهي مي زايد

و حل ميشود در بوم سفيدي از لباسم

و من با خط بريل

شعري مي نويسم و مي گويم

به آرزويم رسيدم

و هيچ جمله اي را توي پرانتز نميگذارم

حتي حس بد را توي سطر ها لو مي دهم

مثلا روزي که باران مي باريد

و تو پخش شدي روي لباسم

و من با چشمان پخش شده روي گونه ام

عکسي که از تو کنار رودخانه کشيده بودم

به آب انداختم


((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,099
پسندها
15,407
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #54
تمام اصل‌های حقوق بشر را خواندم

و جای یک اصل را خالی یافتم

و اصل دیگری را به آن افزودم

عزیز من

اصل سی و یکم :

هرانسانی حق دارد هر کسی را که میخواهد دوست داشته باشد.


((پابلو نرودا))
 
امضا : AINAZ.R

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
7
بازدیدها
198
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
133
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
164
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
139
پاسخ‌ها
6
بازدیدها
216

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا