مجموعه اشعار در گروی اسارت خویش | محدثه رستگار کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع AROOS MORDE
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 759
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,118
پسندها
23,609
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
باز غم سوزناک فریادی، در عمق وجودم حک می‌شود...
دوباره کمرم زیر بار این اندوه‌های سنگین خم می‌شود...
بازهم خندیدن از ته دلم شده حسرت سینه‌سوزم،
آه که قلبم هرروز خسته‌تر از قبل می‌شود‌..‌.
من در حبس درون خویش فرو رفتم تا بمانم،
اما حالا روحم در آن زندان انفرادی،
هردم پیرترو پیرتر می‌شود!
 
آخرین ویرایش
امضا : AROOS MORDE

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,118
پسندها
23,609
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #12

در دادگاه تقدیر، قلب بی‌گناهم
محکوم به حبس می‌شود...
اسیر زندان درون و از دنیای بیرون ترد می‌شود...
وجودم در کولاکی از تنهایی غرق می‌شود،
در گروی اسارت خویش،
من قلب شکسته‌ام را می‌نگرم که
ز گرمای مهربانی دیگر سرد می‌شود!
 
امضا : AROOS MORDE

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,118
پسندها
23,609
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
من سال‌هاست که در گوشه‌ای از وجودم خاک خورده‌ام
جسمی بی‌جان در جایی متروکه‌ام
متروکه‌ای از جنس درون خودم
من مدت‌‌هاست که خود را ترک کرده‌ام،
هیچکس نفهمید ولی من مدت‌ها پیش در شبی
مانند این شب‌ها غریبانه در خود مرده‌ام!
 
امضا : AROOS MORDE

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,118
پسندها
23,609
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
من در تاریکی بخت سیاهم
خنده‌هایم را خاموش کردم
آنقدر دل‌مرده نفس کشیدم
تا دگر زندگی کردن را فراموش کردم
 
امضا : AROOS MORDE
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا