مجموعه اشعار در گروی اسارت خویش | محدثه رستگار کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع AROOS MORDE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها بازدیدها 908
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,127
پسندها
23,921
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #11
باز غم سوزناک فریادی، در عمق وجودم حک می‌شود...
دوباره کمرم زیر بار این اندوه‌های سنگین خم می‌شود...
بازهم خندیدن از ته دلم شده حسرت سینه‌سوزم،
آه که قلبم هرروز خسته‌تر از قبل می‌شود‌..‌.
من در حبس درون خویش فرو رفتم تا بمانم،
اما حالا روحم در آن زندان انفرادی،
هردم پیرترو پیرتر می‌شود!
 
آخرین ویرایش
امضا : AROOS MORDE

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,127
پسندها
23,921
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #12

در دادگاه تقدیر، قلب بی‌گناهم
محکوم به حبس می‌شود...
اسیر زندان درون و از دنیای بیرون ترد می‌شود...
وجودم در کولاکی از تنهایی غرق می‌شود،
در گروی اسارت خویش،
من قلب شکسته‌ام را می‌نگرم که
ز گرمای مهربانی دیگر سرد می‌شود!
 
امضا : AROOS MORDE

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,127
پسندها
23,921
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #13
من سال‌هاست که در گوشه‌ای از وجودم خاک خورده‌ام
جسمی بی‌جان در جایی متروکه‌ام
متروکه‌ای از جنس درون خودم
من مدت‌‌هاست که خود را ترک کرده‌ام،
هیچکس نفهمید ولی من مدت‌ها پیش در شبی
مانند این شب‌ها غریبانه در خود مرده‌ام!
 
امضا : AROOS MORDE

AROOS MORDE

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
2,127
پسندها
23,921
امتیازها
46,373
مدال‌ها
27
سن
22
  • نویسنده موضوع
  • #14
من در تاریکی بخت سیاهم
خنده‌هایم را خاموش کردم
آنقدر دل‌مرده نفس کشیدم
تا دگر زندگی کردن را فراموش کردم
 
امضا : AROOS MORDE
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا