شعر مجموعه اشعار در گروی اسارت خویش | محدثه رستگار کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ❥لیلیِ او
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 508
  • کاربران تگ شده هیچ

❥لیلیِ او

منتقد انجمن + مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
1,659
پسندها
20,612
امتیازها
43,073
مدال‌ها
22
سن
21
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
باز غم سوزناک فریادی، در عمق وجودم حک می‌شود...
دوباره کمرم زیر بار این اندوه‌های سنگین خم می‌شود...
بازهم خندیدن از ته دلم شده حسرت سینه‌سوزم،
آه که قلبم هرروز خسته‌تر از قبل می‌شود‌..‌.
من در حبس درون خویش فرو رفتم تا بمانم،
اما حالا روحم در آن زندان انفرادی،
هردم پیرترو پیرتر می‌شود!
 
آخرین ویرایش
امضا : ❥لیلیِ او

❥لیلیِ او

منتقد انجمن + مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
1,659
پسندها
20,612
امتیازها
43,073
مدال‌ها
22
سن
21
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12

در دادگاه تقدیر، قلب بی‌گناهم
محکوم به حبس می‌شود...
اسیر زندان درون و از دنیای بیرون ترد می‌شود...
وجودم در کولاکی از تنهایی غرق می‌شود،
در گروی اسارت خویش،
من قلب شکسته‌ام را می‌نگرم که
ز گرمای مهربانی دیگر سرد می‌شود!
 
امضا : ❥لیلیِ او

❥لیلیِ او

منتقد انجمن + مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
1,659
پسندها
20,612
امتیازها
43,073
مدال‌ها
22
سن
21
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
من سال‌هاست که در گوشه‌ای از وجودم خاک خورده‌ام
جسمی بی‌جان در جایی متروکه‌ام
متروکه‌ای از جنس درون خودم
من مدت‌‌هاست که خود را ترک کرده‌ام،
هیچکس نفهمید ولی من مدت‌ها پیش در شبی
مانند این شب‌ها غریبانه در خود مرده‌ام!
 
امضا : ❥لیلیِ او

❥لیلیِ او

منتقد انجمن + مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
10/7/21
ارسالی‌ها
1,659
پسندها
20,612
امتیازها
43,073
مدال‌ها
22
سن
21
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
من در تاریکی بخت سیاهم
خنده‌هایم را خاموش کردم
آنقدر دل‌مرده نفس کشیدم
تا دگر زندگی کردن را فراموش کردم
 
امضا : ❥لیلیِ او

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا